responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 314

سينه‌اش تنگ است. حابس يعنى منع‌كننده از حركت.

در كليات ابو البقاء آمده است: هر كس از چيزى امتناع كند، كه قادر به آن نيست، از آن حصر شده است.

اخيرا از اين فعل، اسمى بر وزن فعال به عنوان حصار مشتق كرده‌اند و آن را به تصورى اطلاق كرده‌اند كه با احوال دردناك نفسانى همراه باشد و بر عقل انسان چيره شود و انسان نتواند از آن خلاص شود. نزديك به اين مضمون است اصطلاح فكر ثابت (Ideefixc(، و درگيرى ذهن با يك فكر (Monoideisme( و هوس كه بخشى از جنون و وسواس است و حالات جنون‌آميز و با خودانديشى (حديث نفس) است. مى‌گويند جنون به او دست داده است، گوئى جن او را لمس كرده است. فرق حصار و تصور ثابت اين است كه انسان تحت تأثير حصار، شعور خود را از دست نمى‌دهد و حصار هميشه مستلزم انتقال از تصور به عمل نيست.

حصر

فارسى/ دلواپسى‌

فرانسه/Angoisse

انگليسى/Anguish

لاتين/Angor

دلواپسى از حالاتى است كه هم بروز نفسانى دارد و هم بروز جسمانى. اين حالت ناشى از شرى است كه تصور مى‌شود وقوع آن نزديك است. با تندى تنفس و تنگى سينه همراه است و نشانه آن، بروز ترسى است كه از حالت نگرانى به سوى وحشت و اضطراب پيش مى‌رود.

بين دلواپسى (حصر) و نگرانى (قلق) فرق گذاشته‌اند.

در اين مورد گفته‌اند: مركز دلواپسى، بصل النخاع و مركز نگرانى، خود مغز است. فرق دلواپسى و خوف اين است كه خوف ناشى از آگاهى از خطر خارجى است كه وجود انسان را تهديد مى‌كند، در حالى كه دلواپسى ناشى از ترس از اين يا آن شى‌ء نيست بلكه ناشى از انگيزه‌هاى درونى است.

(رجوع كنيد به قلق)

حضارت‌

فارسى/ تمدن‌

فرانسه/Civilisation

انگليسى/Civilisation

حضارت (شهرنشينى) در لغت يعنى سكونت در شهر، در مقابل بداوت كه به معنى زندگى در بيابان است. قطامى گويد:

«كسى كه تمدن او را به شگفت آورد.

كدام يك از مردان بيابان را مى‌بيند» با آنكه اين لفظ از دوران قديم مورد استعمال بوده است، اولين كسى كه آن را به معنى نزديك كنونى به كار برده است، ابن خلدون است. وى در مقدمه‌اش بين آبادى بيابانى و آبادى شهرى فرق گذاشته است و نسل‌ها و دوره‌هاى بيابانى و شهرى را در وجود امرى طبيعى دانسته است. پس زندگى بياناتى، اساس و پايه شهرنشينى است و قديم‌تر از آن است. زيرا كار اقوام بيابان‌نشين محدود به زراعت و زندگى آنها صرف تحصيل ما يحتاج زندگى مى‌شد. اما اشتغال شهرنشينان به صنعت و تجارت، درآمد آنها را نسبت به اقوام بيابانى افزايش مى‌دهد و ضروريات زندگى آنها بيش از ضروريات زندگى بيابانى است. حال اگر زندگى بيابانى اصل و ريشه شهرنشينى باشد، شهرنشينى غايت آن و پايان عمران و آبادى است.

در نظر متفكران جديد، تمدن داراى دو معنى است: يكى تمدن عينى مشخص و ديگر، تمدن ذهنى و درونى و مجرد.

تمدن عينى: مقصود از تمدن عينى، پيشرفت‌هاى ادبى، هنرى، علمى و صنعتى است كه در يك جامعه يا در جوامع مشابه، از نسلى به نسل ديگر منتقل مى‌شود. مثلا مى‌گويند تمدن چينى، تمدن اسلامى، تمدن اروپائى و ...

تمدن‌ها را اگر به اين معنى لحاظ كنيم، با يكديگر متفاوت‌اند. هر تمدنى، محيطى مخصوص، مراحلى مخصوص و زبانى مخصوص دارد. محيط هر تمدن، حدود جغرافيائى آن است و مراحل آن، آثارى است كه در يك جامعه واحد يا در جوامع مختلف بر هم انباشته مى‌شود. و زبان هر تمدنى، ابزار مناسبى است براى بيان افكار سياسى، تاريخى، علمى و فلسفى.

تمدن ذهنى و درونى: تمدن به اين معنى به پيشرفته‌ترين مرحله از مراحل تطور انسانى اطلاق مى‌شود كه در مقابل عقب افتادگى و توحش قرار دارد، و يا به صورت غائيى اطلاق مى‌شود كه در هنگام صدور حكم در مورد صفات افراد يا جوامع، به آنها استناد مى‌كنيم. پس اگر

نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 314
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست