responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 113

اما در معنى اين اصطلاح كمى خلط و ابهام وجود دارد.

زيرا بين نظريه اپيكور كه مبتنى بر اعتدال و زهد و بهره‌مندى از لذات معنوى است، و اپيكوريان واقعى مانند لوكرتيوس فرق نمى‌گذارند.

مذهب راستين اپيكور مبتنى بر بهره‌مندى از لذات معنويى است كه در پى آنها المى نباشد و همچنين به صفاتى اطلاق مى‌شود كه پيروان اپيكور تابع و متصف به آن بوده‌اند.

اتحاد

فارسى/ يگانگى‌

فرانسه/Union

انگليسى/Union

لاتين/Unio

اتحاد و يگانگى در اصل اين است كه دو شى‌ء مختلف يكى شوند. اتحاد داراى درجاتى است كه پايين‌ترين درجه آن اشتراك ساده دو چيز در امور عرضى (در اعراض) است و عالى‌ترين درجه آن، اتحاد صوفى است.

مقصود از اتحاد اين نيست كه چيزى چيز ديگرى بشود، يا اينكه يكى از آنها زايل شود و ديگرى باقى بماند، بلكه معنى اتحاد اين است كه دو شى‌ء در عين اينكه هر دو به حال خود موجودند، وجه اشتراكى داشته باشند. مثل اتحاد از طريق تركيب، كه عبارت است از اينكه چيزى به چيز ديگرى ضميمه شود و شى‌ء سومى از آنها به دست آيد.

به اين جهت ابن سينا گفته است: «اتحاد عبارت است از حصول جسم واحد از جمع اجسام متعدد.» (رساله حدود) هر اتحادى مستلزم اين است كه عناصر و اجزاء داخل در آن، از يكديگر متمايز و مشخص باشند مانند اتحاد نفس و بدن كه اتحاد جوهرى (Union Substantielle( است و مانع از اين نيست كه ما بتوانيم هر يك از نفس و بدن را بطور متمايز و واضح تصور كنيم.

اتحاد گاهى بر اشتراك اشياء در يك محمول ذاتى يا عرضى اطلاق مى‌شود، يا بر اشتراك محمولات در موضوع واحد (مثل مره و بوى سيب) يا بر اجتماع محمول و موضوع در شى‌ء واحد، يا بر اجتماع اجسام متعدد كه اتحاد آنها يا در پايه و اساس است مثل شهر، يا در تماس و مقارنت مثل صندلى و تخت با به اتصال است مثل اعضاى بدن حيوان.

نيز اتحاد بر مجموعه افرادى كه هدف واحدى موجب اتحاد آنها شده باشد، اطلاق مى‌شود مانند اتحاد نويسندگان يا اتحاد دانشجويان.

اتحاد، مترادف اتفاق و در مقابل افتراق است اتحاد در جنس را مجانست، در نوع را مماثلت در خاصيت را مشاكلت، در كيف را مشابهت، در كمّ را مساوات، در وضع را مطابقت، در اضافه را مناسبت و در تمام اين معانى را موازات گويند.

اتحاد نزد صوفيه عبارت است از مشاهده وجود واحد مطلق از اين جهت كه تمام اشياء به وجود او موجود و در ذات خود معدوم‌اند (رجوع كنيد به واحد، وحدت.)

اتفاق‌

فارسى/ سازگارى‌

فرانسه/Accord ,Convention ,Concordance

انگليسى/Accord ,Convention ,Agreement

لاتين/Conventio

اتّفق الرجلان على الشي‌ء، و فيه: با هم نزديك و متحد شدند.

اتّفق معه: با او موافقت كرد.

اتّفق الامر: واقع شد، عارض شد.

اتفاق به معنى اشتراك افراد در نظريات، اميال، اهداف و اعمال است. اشتراك دو يا چند دولت در يك پيمان، مربوط به بعضى كارهاى سياسى، اقتصادى و فرهنگى است.

اتفاقى در منطق صورى عبارت است از قضيه‌اى كه از صدق مقدم به صدق تالى حكم شود، نه به موجب علاقه و ارتباطى كه بين آنها حاكم است و موجب اين صدق مى‌گردد، بلكه به مجرد صدق خود آنها. مثل: اگر انسان ناطق است، حمار ناهق است. اين قضيه‌ايست كه در آن فقط مى‌توان به صدق تالى حكم كرد گر چه ممكن است مقدم كاذب يا صادق باشد. به اين معنى اين قضيه را شرطيه اتفاقيه گويند. اين قضيه، اتفاقيه عامه ناميده مى‌شود و اگر نسبت بين مقدم و تالى عموم و خصوص باشد، اتفاقيه خاصه ناميده مى‌شود. كه در آن صورت، هر وقت مقدم صادق باشد، تالى صادق است.

هنرى پوانكاره لفظ اتفاقى را (conven tionnel(

نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 113
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست