responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 112

توسط تكوين حصول يابد و زمان هم نمى‌تواند توسط احداث حصول يابد. بنا بر اين تكوين و احداث مترتب بر ابداع‌اند و ابداع از آنها به خدا نزديك‌تر است.

چهارم: ابداع دائمى (Creation Continuee( اين ابداع نزد فلاسفه اصولى و پيروان دكارت، عبارت از فعلى است كه خداوند توسط آن، جهان را ابقا مى‌كند. اين عين همان فعلى است كه توسط آن، خداوند جهان را از عدم به وجود مى‌آورد. به اين ترتيب ابداع و ابقاء يك چيز است و خداوند در عين حال مبدع و مبقى است. زيرا اگر وجود خود را برگيرد تمام موجودات ناگهان معدوم مى‌شوند. اين فعل همچنين مقابل تاليف است. زيرا تاليف و تركيب، حتى هنگامى كه تركيب‌كننده دست از عمل خود بردارد باقى است، اما ابداع، هم ايجاد است و هم ابقاء.

فيلسوفان قائل به وحدت وجود، نيازمند به قول به ابداع نيستند. اما كسانى كه خدا را متمايز از جهان مى‌دانند مى‌گويند: رابطه خدا و جهان از اين سه حالت بيرون نيست كه:

يا چنين است كه عالم قديم است و خداوند، عالم به كلّ جهان است و ضرورى است كه كل جهان متكى به او باشد تا بر نظام احسن قرار گيرد. اين مذهب قائلين به عنايت الهى، مانند ابن سينا و ديگران است.

يا چنين است كه قدرت خداوند مؤثر در مبدأ عالم است به اين معنى كه ماده سابقا موجود عالم را تنظيم مى‌كند و مانند صانعى كه صنعت خود را مرتب مى‌كند، خداوند جهان را ترتيب و تنظيم مى‌كند.

يا چنين است كه خداوند در بيرون آوردن عالم، از عدم، مؤثر است. اين مذهب قائلين به ابداع است. يعنى قول به اينكه: چنين نيست كه خداوند فقط اشياء را نظم و ترتيب داده باشد. بلكه او مبدع ماده عالم است. معنى اين سخن اين است كه هر چه موجود نيست با قدرت خداوند موجود مى‌شود.

ابستمولوجيا

فارسى/ معرفت‌شناسى‌

فرانسه/Epistemologie

انگليسى/Epistemology

لفظ اپيستمولوژى مركب از دو جزء است: يكى لفظ اپيستماEpisteme به معنى علم و ديگر لفظ لوگوس‌Logos به معنى پژوهش و تحقيق. پس لفظ اپيستمولوژى به معنى بحث معرفت يا فلسفه دانش است.

يعنى تحقيق انتقادى در مبادى علوم و فرضيه‌ها و نتايج علوم، كه منتهى به شناخت اصل منطقى آن و ارزش عينى و خارجى آن مى‌شود.

پس معرفت‌شناسى، از طرفى با شناخت روش علوم و از طرف ديگر با پژوهش در تاليف قوانين علمى متفاوت است.

زيرا قسم اول بخشى از منطق عملى و قسم دوم بخشى از فلسفه تحصّلى و يا فلسفه تطوّر است.

ما بين معرفت‌شناسى و نظريه شعور (theorie dela Connaissance( تفاوت قائليم.

گر چه اولى يك مدخل ضرورى براى دومى است.

زيرا معرفت‌شناسى درباره معرفت از اين جهت كه مبتنى بر وحدت فكر است، بحث نمى‌كند و اين كار نظريه شعور است. بلكه بحث معرفت‌شناسى در باره معرفت، از اين جهت است كه معرفت يك جنبه ثانوى گسترده در تمام ابعاد علوم و موضوعات است.

با وجود اين در زبان انگليسى اين دو اصطلاح را مترادف يكديگر به كار مى‌برند اما در زبان فرانسه متفاوت‌اند. زيرا فيلسوفان فرانسوى نظريه شعور را در فلسفه علوم و تاريخ فلسفى علوم به كار مى‌برند. و اگر بعضى از آنها معنى اين اصطلاح را توسّع داده و به معنى روانشناسى علوم به كار برند، اين به معنى آن است كه تطور علوم از نقد منطقى آنها و از مضمون تجربى و جزئى آنها جدا نيست (رجوع كنيد به فلسفه علوم و نظريه معرفت)

الابيقورى‌

فارسى/ اپيكورى‌

فرانسه/Epicurien

انگليسى/Epicurean

فلسفه اپيكورى منسوب به اپيكور و ياران اوست و به آنچه به اين مذهب تعلق دارد، اطلاق مى‌شود. معمولا كسى را اپيكورى مى‌گويند كه بهره‌مندى از لذات و خيرات و رفاه و آسايش و انواع خوراك و پوشاك را بر خود لازم بداند، و در به دست آوردن لذات ماهرو در شناخت ارزش آنها دقيق باشد.

نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 112
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست