يكى آنست كه [2] حكم بر همه كرده بود: باثبات، چنان- كه گوئى هر چه مردم بود، حيوان
بود. يا گوئى هر مردمى [3] حيوانست، و اين را كلى موجب خوانند، و سور وى لفظ هر چه و هر بود.
و ديگر [4]
آنست- كه حكم بر همه كرده باشند- بسلب- و نفى،
[5] چنان- كه گوئى: هيچ [6] مردم جاويدانه نيست [7]، و اين را كلى سالب [8] خوانند.
و سور وى لفظ هيچ بود.
و سيوم آنست- كه: حكم بر برخى كرده باشند
[9] باثبات- و هستى؛ [10] چنان كه گوئى: برخى مردم دبيرست، و اين را جزوى موجب [11] خوانند
[1] - پيدا كن الخ- كب،- و آنچه دلالت كند چندى را- ط،- و لفظ
پيداكننده را ن،- و لفظ پيدا كن چندى- د،- خوانند ... و اگر چندى را- آ.