نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 470
حساس و متحرك بالاراده و همينطور تمام اين امور عاليه در ضمن آن
وجود دارند. و همچنين جسم حذف مىشود زيرا متضمّن طويل و عريض و عميق است. سپس
آنها را به ترتيب جمع كرده و مىگوييم: انسان جوهرى است داراى طول و عرض و عمق و
نفس مولدهى متغذيهى حساس متحرك بالارادهى ناطق. و در حدّ اسب «صهّال» به جاى
«ناطق» اخذ مىشود، و مىبينيم [كه در ميان همهى اين مفاهيم] ناطق و صاهل مختص
به دو نوع هستند، و بقيه مشتركاند، و اسم مشتركى براى همهى اين مشتركات طلب
مىكنيم. اگر چنين اسمى يافت شود- همانطور كه در اينجا حيوان يافت مىشود- همين
اسم كفايت مىكنند كه با فصل در حد اسم نوع ذكر شود؛ و گفته شود: انسان حيوان ناطق
است، و اسب حيوان صاهل است. و اگر براى تمام مشتركات اسمى يافت نشود، آنچه كه اعم
از آن است طلب مىشود. مثلا براى جوهر طويل عريض عميق اسمى اخذ مىشود- كه عبارت
است از «جسم». بنابراين، اين اسم اخذ مىشود و گفته مىشود: جسم ذو نفس ناطق. و در
اينجا حدّ انسان تمام مىشود. و [حدّ] اسب هم بر اين قياس است.
(772) فإن أريد أن ينتقل إلى حد الجنس فيجب أن تترك الفصول الخاصة
و يؤخذ جميع ذلك المشترك للأنواع مفصلا، فهو حد الجنس. و على ذلك الوجه يجب أن
تطلب حدود الأجناس الأخرى القسيمة للجنس المحدود، فينظر ما هو المشترك لها و ما هو
الخاص بكل جنس، و يطلب المشترك و يضمّ ذلك الاسم إلى اسم الفصل الخاص فيكون حدّ
ذلك الجنس. و كذلك إلى أعلى الأجناس.
(772) اگر بخواهيد به حدّ جنس منتقل شويد، واجب است كه فصول خاصه
ترك شود و تمام اين مفاهيم مشترك براى انواع مفصل اخذ گردد، كه آن حدّ جنس را
تشكيل مىدهد. و به اين وجه واجب است كه حدود اجناس ديگرى كه قسيم جنس محدوداند
طلب شوند، و بررسى شود كه چه چيزى با آن مشترك است و چه چيزى مختص هر جنس است، و
مشترك طلب شود و اين اسم به اسم فصل خاص منضمّ گردد تا حدّ آن جنس حاصل شود. و
همينطور تا اجناس عالى.
(773) و إنما طلبنا ذلك القانون الموجب لإسقاط المتضمنات لغيرها،
و حفظها مع ذلك إلى وقت آخر، لأنا إن أخذنا مثل الحيوان و ضممنا إليه فصل الإنسان
و فصل الفرس، و قلنا حيوان ناطق و حيوان صاهل، ثم حذفنا الفصلين، لم يمكنّا أن
نحدّ الحيوان
نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 470