باب پانزدهم در دلالت «حال»[2] نفس چون از بدن مفارقت كند و شرح اصناف سعادت و شقاوت (او)[3]
چون درست «كرديم» [4] در فصول متقدم كه نفس «انسانى نميرد بمردن بدن، بضرورت و را احوالى
باشد در خاصّ ذات» [5]
خويش از سعادت و شقاوت و راحت و لذت و عقاب و الم «و»
[6] واجب «باشد اين حالها را شرح كردن»
[7].
[1] - س آ: و اين سرهائيست از حكمت و حقيقتهائيست كه در كتب يا
مرموز باشد يا خود نباشد براى آنك نه هر نفسى اين معانى در تواند يافت و چون
درنيابد بانكار و تشنيع مشغول نشود و من عند اللّه التوفيق- نسخ ديگر: معانى را
نيز اسرار حكمى است و حقايق اين در كتب يا مرموز باشد يا خود نباشد براى آنكه نه
هر نفسى اين ادراك تواند كرد و چون ادراك نكند بانكار و تشنيع مشغول شود- ف: معانى
اسرار حكمتى است و حقايق اين در كتب يا مرموز باشد يا خود نباشد براى آنكه نه هر
نفس ادراك آن تواند كردن و چون ادراك نتواند كردن بانكار و به تشنيع مشغول شود.