نام کتاب : زندگانى كريم اهل بيت حضرت حسن بن على(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 72
و ناشايستگىاش در تكيه زدن بر مسند خلافت به ترديد افتد، زيرا او
گامى مخالف با مصالح خدا يا امّت بر نمىداشت مگر آنكه امام حسن و در پى او امّت
اسلامى بر وى اعتراض مىكردند. از اين رو كوششهاى معاويه با شكست مواجه شده و
آرزوهايش به تباهى گراييده بود. بنابر اين در پى يافتن چارهاى بر آمد كه او را تا
اندازه بسيارى موفّق گرداند. اين چاره، ريختن خون امام حسن از طريق زهرى بود كه
براى همسر امام فرستاده بود.
پيش از اين گفتيم كه در منطق معاويه، ارتكاب هر جنايتى توجيه شده به
شمار مىآمد. بنابر تعبير سخيف وى، خداوند سپاهيانى در عسل داشت. هرگاه كه او از
كسى ناخشنود مىشد مقدارى از عسل را به زهر مىآميخت و وى را بدين حيله از ميان بر
مىداشت.
معاويه اين حيله را چند بار عليه امام حسن عليه السلام نيز آزمايش
كرد، امّا اينزهر در آنحضرت كارگر نيفتاد و كوشش معاويه با شكست مواجه شد.
از اين رو معاويه به پادشاه روم نامهاى نوشت و از وى درخواست كرد كه
زهرى كشنده برايش ارسال دارد. پادشاه روم در پاسخ معاويه گفت: در آيين ما روا نيست
در كشتن كسى كه با ما سر ستيز ندارد، همكارى كنيم.
معاويه در پاسخ به او پيغام داد. اين مرد (امام حسن) فرزند كسى است
كه در ديار تهامه خروج كرد [1] و خواستار
سرزمين پدرت شد. من مىخواهم او را با زهر از ميان بردارم تا مردم و كشور را از
شرّ او آسوده سازم.