responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانى كريم اهل بيت حضرت حسن بن على(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى    جلد : 1  صفحه : 67

«منم فرزند شفيع مطاع، منم فرزند كسى كه قريش در برابرش تسليم شدند. منم فرزند پيشواى مردم و فرزند محمّد رسول خدا صلى الله عليه و آله».

معاويه ترسيد كه مردم با شنيدن اين سخنان، به آن‌حضرت متمايل شوند، از اين رو گفت: اى ابو محمّد! پايين بيا. آنچه گفتى كافى است.

امام حسن از منبر پايين آمد. معاويه به او گفت: فكر كردى در آينده خليفه خواهى شد؟ تو را با خلافت چكار؟! امام حسن به او فرمود:

«خليفه كسى است كه بر طبق كتاب خدا و سنّت رسول خدا رفتار كند نه كسى كه با زور خليفه شود و سنّت رسول را تعطيل كند و دنيا را پدر و مادر خود گيرد و حكومتى را صاحب شود كه اندكى از آن كام جويد و سپس لذّتش تمام شود و رنج و دردش باقى بماند».

آنگاه امام حسن ساعتى خاموش ماند و سپس پيراهنش را تكاند و برخاست كه برود، امّا عمرو بن عاص به وى گفت: بنشين، من از تو پرسشهايى دارم.

امام فرمود: هر چه مى‌خواهى بپرس. عمرو پرسيد: مرا از معانى كرم و يارى و مروّت آگاه گردان. پس امام حسن فرمود:

«كرم، اقدام به نيكى و بخشش پيش از درخواست است. يارى دفاع از ناموس و بردبارى در هنگام سختيهاست و مروّت آن است كه مرد دين خود را حفظ كند و نفس خود را از پليديها دور دارد و حقوقى را كه بر گردن دارد ادا كند و با بانگ رسا سلام گويد».

همين كه امام حسن عليه السلام بيرون رفت، معاويه عمرو را به باد نكوهش گرفت و گفت: شاميان را فاسد كردى. عمرو گفت: دست نگه‌دار. شاميان‌

نام کتاب : زندگانى كريم اهل بيت حضرت حسن بن على(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى    جلد : 1  صفحه : 67
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست