responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى    جلد : 1  صفحه : 127

بتكده در اختيار نداشت؛ بلكه خودش را خدا مى‌دانست! همه‌ى فراعنه‌ى روى زمين و طاغوت‌ها مردم را به سوى پرستش خودشان دعوت مى‌كنند و از كلمه‌ى «من!» در سخنانشان زياد سود مى‌برند كه به قول حضرت امام خمينى قدس سره اين منْ شيطان است. عده‌اى از خلفاى بنى‌اميّه،/ ب‌به گونه اى مى‌گفتند: «من!» كه گويا مى‌گويند: «خدا!»/

مردى مقابل خليفه‌اى آمد و بدون شرم و حيا گفت:

ماشِئْتَ لا ما شائَتِ الْاقْدارُ

 

فَاحْكُمْ فَانْتَ الْواحِدُ الْجَبَّارُ.

 

آنچه تو بخواهى (ملاك است) نه آنچه قضا و قدر خدا بخواهد. پس تو حكم كن كه تو آن يگانه‌ى جبّار هستى!

وقتى انسان خدا را نشناسد، خيال مى‌كند همين خليفه خداست. شايد هم/ ب‌براى بهره‌مند شدن از نان و نواله‌ى حقير دنيوى، در وصف حاكم، از الفاظى چون «خدايگان» و «ظلّ‌اللَّه» كه خوشداشت نفْس طاغوتى شاهان است، سود مى‌برَد./

وليدبن عُقبه خود را «جبّار و عنيد» مى‌شمرد و خطاب به قرآن كه طىّ يك تفأّل ناخواسته، او را به خشم الهى وعده داد وازاين‌رو قرآن را پاره كرد، گفت:

عز و جل كرا فهرس‌

تُهدِّدُنى‌ بِجَبَّارٍ عَنيدٍ

 

فَها اناذاك جَبَّارٌ عَنيدُ

اذا ما جِئتَ رَبَّكَ يَوْمَ‌حَشْرٍ

 

فَقُلْ يا رَبِّ مَزَّقَنِى الْوَليدُ [1]

 

تو مرا به جبّارى عنيد تهديد مى‌كنى؟ پس بدان كه من جبّار عنيد هستم! هنگامى كه روز قيامت بر پروردگارت آمدى، بگو اى پروردگار من! وليد مرا پاره كرد!

همه‌ى طاغوت‌هاى روى زمين خودپرست بودند و مردم را به پرستش خودشان دعوت مى‌كردند. اين‌گونه نبود كه اگر پيامبران بتى را پايين مى‌انداختند، كار تمام مى‌شد. پيغمبرها مى‌گفتند: اين رژيم و سيستم ارباب‌


[1] -/ بحارالانوار، ج 38، ص 193.

نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى    جلد : 1  صفحه : 127
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست