نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 126
بنده اينجا يك بيان موشكافانه دارم كه شايد صحيح باشد:
ما خدا را بايد بپرستيم؛ ولى از چه راهى؟ هر كسى خيال مىكند راهى را
كه مىرود، به سوى خدا ختم مىشود. ولى بسيارى از مردم كه اين خيال را مىكنند، در
اشتباه هستند. ما بايد «راهى» را بپيماييم كه خود خدا فرموده باشد. آن راه را اگر
پيش گرفتيم، به خدا مىرسيم؛ امّا اگر از راههاى ديگر رفتيم، به خدا نخواهيم
رسيد. شايد اين آيه مىخواهد بگويد:
شاهد بر اينكه راهْ منتهى به خدا مىشود، اين است كه خود خدا
بفرمايد كه از اين راه به من برسيد! و اگر خود خدا راه را معرّفى نكند، اين ديگر
بتپرستى و آلِههپرستى است و خداپرستى نيست؛ حتّى اگر به ظاهر بُتى از سنگ يا چوب
در ميان نباشد.
كسانى كه از طاغوتِ جاندار اطاعت مىكنند و دنبالهرو مكاتب و
ايسْمهاى گوناگون هستند، در حقيقت/ بنه خداپرست كه پرستندهى «آلههى من دون
اللَّه» هستند./
من در تاريخ نديدهام كه اهل انطاكيه بتپرست-/ به معنى كُرنشكننده
در برابر سنگ و چوب-/ بودهاند، بتپرستى به اين معنا در آن ناحيه وجود نداشت.
مردم آن سامان، تابع دولت و امپراطور روم بودند. همين كه خاضع و خاشع و تابع در
برابر طاغوتى به عنوان امپراطور قسطنطنيّه يا هر جاى ديگر بودند، به منزلهى
پرستشِ «آلههى من دون اللَّه» است.
البتّه مفسّرين در اين جا به نام بُتى از سنخ لات و هُبل اشاره
كردهاند؛ ولى بنده در مراجعه به تاريخ، به نام بتى خاص برنخوردم. در سخنان
فرستادگان خدا هم در آيه نيامده است كه: «بت نپرستيد!»
البتّه در داستان حضرت نوح و حضرت ابراهيم عليهما السلام از پرستش
بُتهاى بيجان ياد مىشود؛ امّا در قصّهى فرعون، بتِ بيجان در كار نبود و فرعون،
نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 126