(حبيب گفت:) از كسانى پيروى كنيد كه از شما مزدى نمىخواهند و
خودْ هدايت يافتهاند!
من چرا كسى را پرستش نكنم كه مرا آفريده و همگى به سوى او بازگشت
داده مىشويد؟
اين جملات، ادامهى گفتگوى حبيب با قوم خويش است. اين آيات نشان
مىدهد كه پيشفرضِ «حبيب» اين بود كه مردم ديار من خدا را مىشناسند و مدّعى اين
معنا هستند. لذا وقتى گفت:
منظورش اين بود: شما كه قبول داريد خدا اوّل و آغاز همه بوده و
منتهاى همه به سوى اوست. من از وجدان فطرى شما كمك مىگيرم و بر آن انگشت توجّه
مىنهم و مىگويم: چرا چنين خدايى كه آشناى ما و شماست، معبود من نباشد؟
آيا بىاجازهى او معبودانى را انتخاب كنم كه اگر خداوند رحمان
بخواهد زيانى به من برساند، شفاعت آنها كمترين فايدهاى براى من ندارد و مرا (از
مجازات او) نجات نخواهد داد؟
خلع «مِنْ دون اللَّه» از صدرنشينى
آيا اگر اين آيهى شريفه، فاقدِ تعبيرِ «من دونه» بود، مطلب ناقص
بود؟ چرا به جاى ءَأَتَّخِذُ آلِهَةً فرموده است:
ءَأَتَّخِذُ مِنْ دوُنِه آلِهَةً؟
نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 125