به دست گرفته است. با وجود اين/ 148 مىپرسد تا موسى را بيازمايد.
زيرا از اين سؤال، موسى به اهميت و فوايد مادى عصايش كه چه بسا از آنها غافل بوده
است آگاه مىشود.
از جوابى هم كه موسى به خدا مىدهد چند چيز دانسته مىشود. موسى هم
كار مىكند و هم عبادت وقتى مىگويد كه «بر آن تكيه مىكنم» معلوم مىشود كار
شبانى دارد. و از عصايش سودهاى ديگر هم مىبرد، چون دفاع از خود هنگامى كه در معرض
تجاوز و تعدى قرار گيرد.
[19] قالَ أَلْقِها يا مُوسى
گفت: اى موسى آن را بيفكن.» دستور خداوند به موسى پس از دستور به بيرون آوردن
كفشهاى خود درس ديگرى است به موسى (ع) و به ما. و آن درس اين است كه بايد انسان
فقط به خدا متكى باشد، خدايى كه ملكوت هر چيز به دست اوست خدايى كه همه را در پناه
مىگيرد و خود در پناه كسى قرار نمىگيرد. اعتماد انسان بر وسائل مادى موجود در
زندگى اگر به اذن و اراده خدا نباشد و اگر براى امتثال امر او نباشد براى او هيچ
فايدهاى حاصل نمىكند.
[20] فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى
بيفكندش به ناگهان مارى شد كه مىدويد.» اين حادثه ناگهانى براى موسى سخت وحشت آور
بود ولى بيش از آن كه از خود بيخود شود نداى پروردگار او را جرئت و شهامت بخشيد
كه
[21] قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها
سِيرَتَهَا الْأُولى گفت: بگيرش و مترس. بار ديگر او را به صورت
نخستينش باز مىگردانيم.» يعنى به صورت عصايى كه بود.
/ 149 [22] وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى جَناحِكَ
تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ دست خويش در بغل كن بىهيچ
عيبى سفيد بيرون آيد.» موسى دست در بغل كرد. سپس آن را بيرون آورد ديد كه
مىدرخشد. معنى «بىهيچ آزارى» اين است كه اين سفيدى به علت بيمارى برص نيست هم
چنان