شكرگزارى نسبت به خدا خواند، ولى دعوت او را نپذيرفتند و خدا آنان را
به عذابى سخت گرفتار كرد.
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ
الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ- پس رسولى از خود ايشان بر آنان
مبعوث شد كه او را تكذيب كردند، و سپس گرفتار عذاب خدا شدند در حالى كه ستمگر
بودند.» در پايان اين درس قرآن كريم شايسته است كه چند نكته مهم را مطرح سازيم
الف: داستان اين شهر يا روستا كه معمولا در هر دوره از زمان تكرار
پيدا مىكند، به ما چنين الهام مىكند كه مؤمن بايد در مقابل فشارى كه گاه شديدتر
از فشار بيم دادن است ايستادگى كند، و آن فشار تحريك و اغراء است، چه با آسايش و
امنيت آزمندى نفس و شهوت آن افزايش پيدا مىكند، و در نتيجه احتمال غافل ماندن از
خدا و از حقوق ايمان آوردن به او نيز بيشتر مىشود.
/ 142 در آن حال كه عمار در معرض تهديد قريش قرار گرفت و بيشتر اصحاب
پيامبر (ص) با او بودند و با ايمان خويش در برابر بيم دادن بزرگ ايستادگى نشان
دادند، بعضى از اصحاب پيغمبر را دنيا پس از پيروزى آنان در اسلام، فريب داد، و
چنان در اموال مسلمانان فرورفتند كه- به گفته امام على (عليه السلام)- همچون
«فرورفتن شتران در گياهان بهارى» مىنمود.
به همين سبب در آيات (112 و 113) درباره ضرورت رو به رو شدن با فشار
فريفته شدن و به دنيا پرداختن تأكيد شده است، و اين پس از آن است كه در آيات (106-
111) در همين درس درباره مسئوليت مواجهه با ارهاب و بيم دادن جاهلى تأكيد شده بود.
ب: پروردگار مهربان ما پيامبران را در مراحل ضعف و فروافتادن تمدنها
به رسالت مبعوث مىكند، تا از انحطاط مجتمع جلوگيرى به عمل آيد، ولى اغلب جوامع
پيش از آن همراه با عوامل ديگر اين فروافتادن اجتماعى تا پايان دردناك آن پيش
مىروند، و به همين گونه رسول اين قريه مبعوث شد و چون او را تكذيب كردند