از آيه آشكار مىشود كه امن و ايمنى، و همچنين رفاه و آسايش اجتماعى
را درجاتى است، و اين كه آن شهر در امن آشكار و امن قلبى مىزيست كه بالاترين
درجات صلح و سلم است، به همان گونه كه با روزى و رزق خود و شهرها و روستاهاى
پيرامون زندگى مىكرد كه از بالاترين درجات رفاه و آسايش است.
فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ
الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ- پس به
نعمتهاى خدا كافر شد و كفران ورزيد، پس خدا لباس گرسنگى و ترس را به سبب كارهايى
كه مىكردند بر آن پوشاند.»/ 141 و خدا از وضع آنان پس از كفر به اين صورت ياد
كرده است كه مردم شهر خود را در شهرى ملاحظه مىكردند كه گرسنگى و ترس آن را
فراگرفته و پوشانده است.
اين تنها شهر در تاريخ نيست كه با چنين حادثهاى رو به رو شده باشد و
هزارها شهر و روستا در تاريخ جهان مزه گرسنگى و هراس را به سبب كفران نعمت خدا و
كفر ورزيدن به او چشيدهاند، و در حديثى مأثور درباره يكى از اين شهرها چنين آمده
است: «اين آيه درباره قومى نازل شده است كه سرزمين حاصلخيزى داشته و نهرى به نام
«ثرثار» از آن عبور مىكرد، و از كثرت فراوانى و پرحاصلى به جايى رسيده بود كه
براى پاك كردن محل خروج فضولات غذايى از بدن، به جاى آب يا سنگ، از خمير نان
استفاده مىكردند و مىگفتند كه اين نرمتر است، پس به نعمتهاى خدا كافر شدند و
آنها را ناچيز گرفتند، و خدا ثرثار را از آبرسانى به آنان بازداشت و چندان گرفتار
شدند كه به خوردن آنچه با آن استنجا مىكردند پرداختند و آن را ميان خود قسمت
مىكردند». [18]
حجت كامل و بليغ
[113] و بر آن مردم رسولى از خودشان مبعوث شد كه آنان را به