قناعت توأم باشد- افزون آيد. مثلا يك نفر كارگر دو سوم مزدش را صرف
امور زندگىاش مىكند و يك سوم آن را براى امر جهاد در راه خدا اختصاص مىدهد.
همچنين كارمندى كه دستش به دهانش مىرسد بايد نصف حقوق خود را خرج و
نصف ديگر را در راه خدا هزينه كند. مديرى كه يك سوم درآمدش زندگىاش را اداره
مىكند بايد دو سوم باقى را براى كارهاى خدايى اختصاص دهد. بدين گونه جهاد به مال
با هزينه كردن بخشى از دارايىاش كه افزون بر ما يحتاج اوست حاصل مىگردد. البته
اداى حقوق مفروض مثل زكات/ 180 و خمس شامل اين امر نمىشود.
ما به گونه ديگر هم مىتوانيم جهاد مالى كنيم بدين گونه كه مثلا هر
يك ما با خود قرارى نهيم كه سه ساعت در روز به مدت كارمان بيفزاييم و مزد و درآمد
آن را به مصالح اسلام اختصاص دهيم.
جهاد به جان تنها شهادت در راه خدا نيست بلكه مراد از آن كار جدى در
راه خدا هم هست مثلا شركت يك روز در هفته در كارهاى عمرانى مثل ساختن پلها و كشيدن
جادهها يا شركت در ساختن و پرداختن اسلحه يا اعمال مهندسى نظامى.
جهاد به مال و جان در مرحله آمادگى براى پيكار است از اين رو جهاد به
مال را بر جهاد به جان مقدم داشت زيرا براى هر جنگى سرمايه از ضروريات اوليه است.
امتى كه در راه خدا جهاد مىكند آينده خود را مىسازد و دژ استقلال
خود را بنا مىكند و به آرزوها و رؤياهاى خويش در تمدن و رفاه جامه عمل مىپوشد.
در حالى كه جامعهاى كه همه به منافع خود چشم دارند هر فردى براى خود تلاش مىكند
و مصالح خاص خويش را در نظر دارد. چنين مردمى در اولين رويارويى با دشمن شكست
مىخورند يا چون حوادث طبيعى پيش آيد از هم مىپاشد و در نبردهاى اجتماعى استقلال
خود را از دست مىدهد. از اين رو است كه براى امت اسلامى جهاد بهتر از شانه خالى
كردن از پيكار است. مردم بايد به حقيقت جهاد پى ببرند و اين نكته را دريابند كه در
جهاد هر سودى كه هست به خودشان