وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ-
و برادرانشان ايشان را به ضلالت مىكشند و از عمل خويش باز نمىايستند.» [203] اين
گونه انديشهها كه شيطان به ياران خود، القا مىكند و جنبههاى منفى اعتقاداتشان
را برمىانگيزد و اين امر سبب مىشود كه هر آيهاى كه بر آنها نازل مىشود، انكارش
مىكنند و آيه ديگر مىطلبند و مىپندارند كه به ميل و خواهش آنها آيات نازل
مىشود.
وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها
قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي- چون بر
ايشان آيهاى نياورى، گويند چرا از خود چيزى نمىگويى؟ بگو: من پيرو چيزى هستم كه
از پروردگارم به من وحى مىشود.» قرآن بينشهايى در بر دارد كه آدمى مىتواند در
پرتو آن زندگى را باز شناسد.
قرآن براى انسان ميان عقل و جهل، شهوت و غضب جدايى مىنهد تا جايى كه
و جدان هر فرد مىتواند حقيقت نفس و عقل و شهوت يا عقل و غضب آن را لمس كند. قرآن
خدا را از طريق برانگيختن و جدان و بلورينه كردن انديشهاش به ياد انسان مىآورد و
سپس ميان ايمان به خدا و آثار عظمت و جمال هستى و نيز با بيان نقاط ضعف و ناتوانى
پيوند برقرار مىسازد و در پى آن ميان همه اينها و ضرورت تسليم در برابر خدا و
رسالت الهى ارتباط برقرار مىكند. همه اينها بينشى است كه انسان مىتواند از
لابلاى آن ديدگاه آشكارى از حيات يابد.
اگر آدمى نتوانست به هر دليل ديدگاهى از زندگى يابد، خداوند همان
قدرتى است كه هدايت را به صورت تفصيلى يا اجمالى بدو مىبخشد و طبيعت دنيا و آخرت
و جانمايههاى آن را اعمّ از عوامل پيشرفت يا عقب افتادگى تمدّن يا ويرانى آن در
برابر ديدگان مىنهد/ 528 و بينش و هدايت نيز به بشر رفاه و سعادتى مىبخشد كه
عبارت است از: رحمتى كه خداوند براى مؤمنان در پى پيروى ايشان از بينش و هدايت
ارمغان مىكند.