كنند كه در منافع ديگران به همان نظر نگاه كنند كه در منافع خود. بنا
بر اين هرگز كمفروشى نكنند.
پس از نظام اقتصادى به اين مرحله مىرسيم كه در برابر اشياء و اشخاص
رفتارى نيكو داشته باشيم و اين همان چيزى است كه اديان آسمانى بر آن تأكيد
مىكنند، آنجا كه مىكوشند/ 373 ميان بشر و طبيعت و مردم با يكديگر روابط عادلانه
و صحيحى برقرار كنند. هدف جامعه فقط و فقط بهره گرفتن از زندگى مادى نيست، بلكه
هدف آن در چند مورد زير خلاصه مىشود
اولا: بهرهورى از قواى طبيعت در راه مصالح انسانى و بارور كردن اين
قوا و سوق دادن آنها به مراحلى برتر. مثلا زراعت زمين و صناعت معادن و كشيدن راهها
و ساختن پلها و آباد ساختن شهرها و نگهدارى جامعه در تمام ابعادش چون نگهدارى
پاكيزگى هوا، و نگهدارى پرندگان و وحوش و چارپايان و انواع ماهيها و خلاصه هر چه
باعث اصلاح زمين مىشود نه سبب افساد آن.
ثانيا: بارور كردن و نمو دادن استعدادها و مواهب انسان. يك جامعه رشد
يافته براى بالا بردن سطح اخلاق افراد خود و بالا بردن سطح علمى آنها كوشش مىكند
و در تمام جنبهها، كادرهاى پيشرو پرورش مىدهد. جامعه پيشوايان و متفكران و
مخترعان و قهرمانان مىپرورد و به اين هم اكتفاء نمىكند و براى تعميم تمدن در
ميان جوامع نزديك و يارى افراد آنها در پيشرفت و نمو سعى مىكند از اين روست كه
خداى تعالى به زبان شعيب (ع) مىفرمايد
وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها-
و از آن پس كه زمين به صلاح آمده است در آن افساد مكنيد.» اين الفاظ و معانى در
آيات پيشين هم آمده بود. هر كس از خود مىپرسد چرا اين معنى به صورت نهى ادا شده
آيا اگر مىگفت: زمين را اصلاح كنيد چه مىشد؟
به نظر مىرسد كه اين قصهها خود وضع جوامع را در ايام پيرى و
فرسودگى آنها منعكس مىكنند، يعنى در ايامى كه نقاط ضعف آنها آشكار شده و ستاره