اقبالشان رو به افول نهاده است. مسلم است كه تمدنها به وجود مىآيند
و نقاط قوت در آنها رشد مىكند ولى غرور و ترور و استكبار آن نقاط قوت را به نقاط
ضعف بدل مىكنند تا به عمرشان خاتمه مىدهند. رسالتهاى الهى براى متوقف كردن اين
سير نزولى و جلوگيرى از نابودى عمران است، از اين طريق كه مردم را به علل و اسباب
قوت پيشين آگاه مىكنند/ 374 و عوامل انقراض را هم برايشان تشريح مىنمايند. قرآن
كريم از اين معنى به «افساد بعد از اصلاح» تعبير مىكند.
وضع بىرويه مصرف در بلاد اسلامى ما، بدون توجه و علاقه به كارهاى
توليدى چون عمران زمين و رونق بخشيدن به صنايع، بزرگترين عامل عقب افتادگى ماست.
اى كاش در اين داستانها تدبّر كنيم تا به راز عقب افتادگى خويش پى ببريم و پس از
يك دوره ركود و واپس ماندگى بتوانيم به مرحله رشد كشاورزى و صنعتى برسيم.
پارهاى از مردم چنين مىپندارند كه اسراف بهتر از ميانهروى در
معيشت است. زيرا در اسراف است كه با كوششى كمتر به تمتعاتى بيشتر مىرسيم. بعضى
ديگر مىپندارند كه استثمار دسترنج ديگران و مصرف كردن آنچه ديگران توليد مىكنند
بهتر از كار و توليد است، و برخى مىگويند كه ويرانگرى بهترين وسيله دفاع است و
نيكوترين وسيلهاى است براى پيروزى در كشاكش زندگى ولى اين پندارها را با حقايق
فاصلهاى بسيار است.
وقتى كه تو در نعمتهاى خدا اسراف مىكنى، به همان اندازه كه مواد را
مستهلك مىسازى نسوج بدنت را تباه مىكنى و به همان اندازه كه طبيعت را فاسد
مىنمايى عادات و روحيات خود را فاسد مىسازى.
ميان كسى كه به توليد روى مىآورد با كسى كه مصرف مىكند فرق