اينان چون ديوارى ستبر در برابر انتشار نور هدايت ايستاده بودند تا
مردم از فروغ بهرهمند نشوند، پس نوح را به گمراهى متهم كردند و پنداشتند كه
گمراهى را در او به آشكار مىبينند.
[61] نوح گفت كه گمراهى را در او راه نيست و براى ايشان بيان داشت
كه خود رسول خداست كه از سوى پروردگارى كه بركات خويش را بر زمين نازل مىكند،
آمده است.
قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ
الْعالَمِينَ- گفت اى قوم من! گمراهى را در من راهى نيست. من پيامبرى از جانب
پروردگار جهانيانم.» [62] شايسته بود همگان به دعوت نوح گوش فرا دهند از چند روى
اولا: نوح مبلغ رسالات پروردگار بود و طبيعى است كه اين گونه رسالتها
در مسير تكامل انسان هستند، زيرا از سوى پروردگارشان صادر شده پروردگارى كه همواره
آنان را به سوى مرتبت و درجتى فراتر ارتقاء مىدهد.
ثانيا: نوح نيكخواه آنها بود و در سبيل هدايت ايشان گام برمىداشت.
ثالثا: نوح داناتر از آنها بود و علمش از سوى پروردگارش الهام شده
بود و به تعاليم و شرايع خدايى مرتبط بود.
أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ وَ أَعْلَمُ
مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ- پيامهاى پروردگارم را به شما
مىرسانم و شما را اندرز مىدهم و از خدا آن مىدانم كه شما نمىدانيد.» [63]
مىتوان گفت كه خداى تعالى به چند سبب رسولان را فرستاده است.
/ 347 اولا: خدا پروردگار مردم است، بركات مادى خود را كه همگان آنها
را مشاهده مىكنيم در هر لحظه نازل مىكند.
ثانيا: بشر نيازمند تذكر و ارشاد است تا هدايت يابد و به كمال رسد و
هر چه بيشتر به ارشاد نيازش باشد خداى تعالى نيز بيشتر او را هدايت كند.