ثالثا: خداوند بشر را عذاب نمىكند تا براى او رسولان فرستد و رسولان
او را هشدار دهند و فرصتهايى پديد آورند تا پرهيزگارى پيشه كند و خود را از عذاب
دور دارد و به رحمت و آسايش و زندگى سعادتمندانه برساند.
أَ وَ عَجِبْتُمْ- آيا در شگفت هستيد؟» وقتى كه چيزى
را سنن زندگى و فطرت بشرى ايجاب كند ديگر چه تعجبى! أَنْ
جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ
لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ- از اين كه
بر مردى از خودتان از جانب پروردگارتان وحى نازل شده است تا شما را بترساند و
پرهيزگارى كنيد و كارى كند كه مورد رحمت قرار گيريد.» [64] ولى با اين همه قوم نوح
رسالت او را تكذيب كردند. و عاقبت مؤمنان رستگار شدند، خداوند آنان را برهانيد و
كافران را هلاك نمود، زيرا ايشان از نعمت بصيرت خويش بهره نجسته بودند.
فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ
أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ-
پس تكذيبش كردند و ما او و كسانى را كه با او در كشتى بودند رهانيديم و آنان را كه
آيات ما را دروغ مىانگاشتند غرقه ساختيم كه مردمى بىبصيرت بودند.» بدين گونه ذات
احديت به عنوان مربى در اين داستان متجلى مىشود. خدا بر مردم رحمت مىآورد و بر
آنان رسولان مىفرستد تا نواقص و نقائص آنان را رفع كند ولى هم چنان كه زمين بد به
باران رحمت خداوندى پاسخ نمىگويد اينان هم به رحمت پروردگار يعنى رسولان او پاسخ
ندادند.