مىدروند، او را فراموش خواهند كرد. زيرا پيش از اين به او مىگفتند
كه بذرى بيفشان، اكنون كه هنگام بذرافشانى است ولى او نمىشنيد. و اين حال كسانى
است كه آيات خدا انكار مىكنند. آرى، اين است معنى وَ ما
كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ- و آيات ما را انكار مىكردند.»
ارزش عقل
[53] ارزش اساسى عقل اين است كه تو را به حقايق آينده راه مىنمايد
و سبب مىشود كه تو از مشكلات و صعوبات بگذرى، پيش از آن كه گريبانگيرت شود. عاقل
كسى است كه آينده را بشناسد و حال آن كه سفيه كسى است كه به واقعيت موجود هم
اعتراف نمىكند. مثلا اگر به او بگويى كه اين ديوار كه در زيرش نشستهاى مىخواهد
فرو ريزد باز هم به آن تكيه مىدهد و مىگويد: هنوز كه خراب نشده وقتى كه خراب شد
از اين جا بر مىخيزيم. ولى اگر ديوار به ناگاه فرو ريزد براى او امكان رهايى هست؟
هرگز! مؤمنان و كافران هم همين طورند. مؤمنان آينده را يعنى جهان ديگر را
مىشناسند و حتى از آن خبر مىدهند كه در آن جا چه روى خواهد داد پس بر وفق
دستورهايى عمل مىكنند كه عقل بدانها حكم مىكند در حالى ديگران منتظر وقوع حقايق
هستند بدين معنى كه بايد آن را لمس كنند. ولى پس از وقوع حادثه و فرا رسيدن آينده
ديگر علم را به حال آنها سودى نيست در آن حال حتى ستوران هم آن را توانند ديد.
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ
يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ
فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ
الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ- آيا جز نتيجه اعمال انتظارى دارند؟
روزى كه نتيجه اعمال پديدار شود. كسانى كه آن روز از ياد برده بودند مىگويند:
پيامبران پروردگار ما به حق آمدند، آيا شفيعانى هستند كه ما را شفاعت كنند؟ يا آن
كه كسى هست كه ما را باز گرداند تا كارهايى جز آن كارها كه مىكرديم انجام دهيم؟»