(53/ 64) همچنين هود مردم را به تقوى فرا خواند ولى قومش او را
تكذيب كردند و به سفاهت نسبت دادند ولى هود، خداى تعالى آن بخشاينده واقعى را
همواره به يادشان مىآورد كه چگونه آنان را در زمين خليفه خود قرار داده ولى آنان
به ضلالت پدران خويش گراييدند خداوند اندكى مهلتشان داد و چون مهلت به سر آمد رگ
حياتشان ببريد. (65/ 72) اما صالح از سوى خدا بر قوم ثمود مبعوث شد. براى معجزه
ناقهاى داشت.
او نيز به قوم خود گفت كه خليفگان خدا در روى زمين هستند و خداوند
رفاه و آبادانيشان داده است ولى سركشى و تكبر و بهرهكشى از مستضعفان آنان را به
ستمگرى رهنمود آمد و از نور هدايت محروم شدند. و ناقه صالح را كشتند و خدا هم
ايشان را به هلاكت رسانيد. (73/ 79) قوم لوط دچار انحراف جنسى شده بودند.
پيامبرشان اندرزشان داد و چون نپذيرفتند آن باران شوم بر آنان باريدن گرفت.
قوم مدين را شعيب به ترك فساد اقتصادى و اصلاح جامعه دعوت كرد.
مىگفت كه پيروان او را از طريق هدايت باز ندارند ولى روحيه بزرگى
جويى و استكبار كه بر ايشان غلبه يافته بود نمىگذاشت به سخن حق گوش نهند و همين
روحيه آنان را به بيرون راندن شعيب از شهر واداشت. مؤمنان بر خدا توكل كردند و
لرزه مرگ ظالمان را فرو گرفت و سرگذشتشان عبرت ديگران شد. (80/ 93) خداوند هر قومى
را كه برايش رسولى مىفرستد به سختى و دشوارى گرفتار مىسازد، ولى بديها را به
خوبى بدل مىكند،/ 267 ولى اگر بدى و خوبى براى ايشان سودى نبخشيد ناگهان گريبان
ايشان را مىگيرد و همانا ايمان و تقوا بركتهاى آسمانى را براى ايشان فرو مىفرستد
ولى آيا اهالى روستاها از هيبت و مكر خدا در امانند؟! آنها بايد ببينند چگونه
خداوند مردم را به هلاكت مىرساند و قومى ديگر به جاى آنها مىآورد.
همچنين نوبت نبوت به موسى رسيد. فرعونيان غرقه در فساد بودند. موسى