سخن حق را به گوششان رسانيد و از آنان خواست كه بنى اسراييل را از
اسارت آزاد كنند. فرعونيان از او معجزه خواستند. موسى عصاى خود بينداخت اژدها شد و
دست درخشان خود به آنان نشان داد ولى متهم به سحرش كردند و گفتند وجود او مخلّ
آسايش مردم است. موسى را زندانى كردند و ساحران گرد آوردند و آنها را به مال و
قدرت بفريفتند. در برابر ديدگان مردم جادو كردند ولى عصاى موسى هر چه بر ساخته
بودند بخورد. جادوگران ايمان آوردند. فرعون جادوگران را شكنجه داد. و آنان بر
شكنجه او صبر كردند. توانگران قوم از فرعون خواستند كه موسى را به شكنجه بكشد.
فرعون موسى را تهديد كرد و قوم موسى شكيبايى پيشه ساختند و به انتظار پيروزى
نشستند. خداوند قوم فرعون را به انواع بلاها مبتلا كرد. آنان همه نيكها را به خود
منسوب مىكردند و همه بديها را به قوم موسى. خداوند از آنان انتقام گرفت و در دريا
غرقشان نمود. و آن قوم ناتوان- قوم موسى- را از اسارت برهاند و فرعون و قومش را
سرنگون ساخت. (101/ 137) سخن قرآن در اين سوره تا آيه 156 هم چنان قرار دادن بشر
است، ميان گروه ره يافتگان و گمرهان. سپس خلاصهاى از داستان موسى و قومش را
مىآورد.
آن گاه از رسالت نوين كه براى رهايى انسان از زنجيرهاى روانى و فرهنگى
آشكار شد سخن مىگويد. گسلنده اين زنجير همانا آن پيامبر امّى بود كه كتب آسمانى
پيشين به ظهور او بشارت داده بودند. پيامبرى كه بر همه افراد بشر مبعوث شده بود.
(157/ 158) آن گاه به داستان قوم موسى باز مىگردد كه از اعمال منكر دست نكشيدند و
حادثه شكستن سبت (شنبه) را پيش آوردند و به بوزينه مسخ شدند. و نيز سخن از اين كه
بعضى از اين امت دين را رها كردند و حال آن كه/ 268 برخى ديگر هم چنان به كتاب
تمسك مىجستند و آن گاه خدا كوه را بالاى سرشان بداشت و گفت محكم دست تمسك به كتاب
خدا زنيد. (159/ 171) آن گاه به آغاز آفرينش انسان مىپردازد. يعنى آن زمان كه
هنوز فرزندان آدم در صلب پدر خود بودند و خدا از آنان پيمان گرفت و اين امر كه
چگونه برخى كه