او را اغوا كند. سپس پشيمان مىشود. از عوامل اين خطا، تقليد و تقديس
نياكان است و اين پندار كه خدا به بدى فرمان مىدهد و حال آن كه خدا به اعمال زشت
و ناپسند فرمان نمىدهد. فرمانهاى خداوند همه به عدل و قسط است و توجه خالصانه به
خداست. و نيز سخن در برگرفتن زينت است به هنگام عبادت در مساجد و تمتع از چيزهاى
خوب و دلپسند ولى بدون اسراف. آن گاه از محرمات سخن مىگويد و از جمله محرمات زنا
و شرك است و نسبت دادن سخنانى به خدايا به كتاب خدا بدون علم و آگاهى به حقيقت
امر. (9/ 33) پيامبران انسان را به آيينهاى آسمانى فرا مىخوانند برخى تكذيب
مىكنند و سركشى يا به خدا دروغ مىبندند، اينان به عذاب سخت گرفتار مىآيند. در
آن هنگام هر گروهى گروه ديگر را كه سبب فريب آنها شده است لعنت مىكند در حالى كه
گروهى هم هستند كه در بهشت جاى دارند. در آنجا همه را دلهاى صافى و مهربان است.
اين تقسيم بندى مردم به مقياس هدايت و ضلالت است.
رابطه ميان اين دو در نزد خداوند آشكار است. در سراى ديگر، كفار از
اهل بهشت يارى مىخواهند/ 266 و اهل بهشت به آنان يادآور مىشوند كه چه سان در
زندگى دنيوى خود مردم را از راه خدا منحرف مىكردند. ميان بهشتيان و دوزخيان، اهل
اعراف قرار دارند كه همه را مىشناسند و آن جماعت را كه به لهو و لعب گراييده
بودند سرزنش مىكنند و سرنوشت شومشان را به آنان مىنمايانند. (34/ 52) علاقه
انسان به خدا، طلب هر چه بيشتر رحمت اوست زيرا خداوند پروردگار جهانيان است و
علاقه او به زندگى و مردم اصلاح است و دورى گزيدن از افساد.
هم چنان كه خدا بادها را فرستاد تا بشارت رحمت او به همگان برسانند.
همچنين رسولان را فرستاد تا مردم را هدايت كنند تا مورد رحمت و
بخشايش او قرار گيرند. قصه نوح با قومش دلالت بر اين دارد كه چگونه پيامبران خدا
خواستار هدايت مردماند و آنان را هشدار مىدهند و به رحمت حق دلگرم مىدارند ولى
اين رسولان مورد عناد مردم قرار گرفتند و سركشان و طاغيان هلاكشان مىكردند.