نخست: خداى تعالى اسم اشاره «هذا- اين» را به قرآن اضافه كرده است.
چرا؟ شايد براى آن كه خواسته است، خواننده قرآن به ياد آورد كه معنى
كلام همين كتابى است كه اكنون در برابر او قرار دارد و متضمّن آيات و حقايقى است
كه دل را مىشكافد و مىترساند، پس اگر او به وسيله قرآن از پروردگار خود نترسد و
پرواى او نكند بايد بداند/ 273 كه دلش از كوهها نيز سختتر است.
و با آن كه اين شاره بنحو عام متوجّه تمام قرآن است به صورت اخصّ به
همين آياتى اشاره مىكند كه روند سوره حشر قرار گرفته، و چگونه چنين نباشد در حالى
كه اين آيات مشتمل بر نوعى تجلّى خداوند براى مؤمنان با نامهاى نيكوى اوست؟
دوم: چرا نام قرآن بويژه در اين روند آيات آمده است؟ شايد براى آن كه
رسيدن به حدّ خوف و پروا داشتن از خدا و سود بردن از آيات منوط به تلاوت و خوانده
شدن آنهاست و به صرف به دست آوردن يا زينت بخش كردن آنها نيست، پس اگر اين آياتى
كه خوانده مىشود بر كوه نازل مىشد كه مىهراسيد و مىشكافت.
سوم: كوه به سبب حروف يا برگها از قرآن نمىهراسد و نمىشكافد، بلكه
نتيجه مضمونهاى بزرگى كه آيات قرآن شامل آنهاست و مهمترين و بزرگترين آنها احتواى
آنها بر تجلّى آفريدگار عزّ و جلّ است، بدين جا منجر مىشود. از اين رو قرآن همان
فرود آينده است در حالى كه (عامل هراس و از پاى درآمدن كوه) بيم از خداوند سبحان
است. پس بنا بر اين عظمت قرآن مكتسب از آن تجلّى است، تجلّايى كه به شكلى ديگر بر
كوه پديدار شد و كوه فرو پاشيد و موسى بيهوش افتاد. [68]
«وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ-
و اين مثالهايى است كه براى مردم مىزنيم.» ما از اين مثل بدين نكته هدايت مىشويم
كه ميزان سختى و قساوتى را