تصوّر كنيم كه ممكن است دل انسان بدان دچار شود تا آنجا كه از وحى
تأثّر نپذيرد و بپروا و پرهيزى نورزد شك نيست كه چنين دلى از سنگ نيز سختتر خواهد
بود «وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ
إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما
يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ[69]- كه از سنگ
گاه جويها روان شود، و چون شكافته شود آب از آن بيرون جهد، و گاه از ترس خدا از
فراز به نشيب فرو غلتد.» خداوند اين چنين براى مردم مثالها مىزند.
«لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ-
شايد ايشان بينديشند،»/ 274 و به عظمت كتاب پروردگار خود راه يابند، و بدين وسيله
دلهايشان نرم شود. تأكيد قرآن بر برانگيختن خرد به انديشيدن دليلى است واضح بر اين
كه بيقين هيچ چيزى جايگزين خرد انسان در تكميل وجود و راهنمايى او به حق به
استوارترين صورتهاى خود نيست، و اين آيه ما را رهنمون به اين امر است كه عظمت قرآن
براى هيچ كس كشف و آشكار نمىشود مگر به انديشيدن در آيات و مثالهاى آن، و هر چه
انسان با هشيارى و دانش بيشتر آن را فرا گيرد بيشتر عظمت آن را مىشناسد و احساس
نياز بدان مىكند، و رسالت الهى براى آن آمده است كه خرد بشرى را به پويندگى
درآورد و عقب ماندگيهاى فكرى آن را بزدايد و دور كند، و اين از آن رو است كه جنبش
تمدن آفرين حقيقى از برانگيختن خرد آغاز مىشود و مبتنى بر آن است، و خردهايى كه
قرآن آنها را به انديشيدن و بيم از خدا، كه بزرگترين محرّك و مشوّق است به تكاپو
نيفكند، بيگمان به مرگ نزديكتر است تا به زندگى.
[22] نامهاى خدا وسايل شناخت اوست، و شناخت خدا راه نزديك شدن به
او، و نزديكى به خدا غايت كمال انسان. خداوند نامهاى خود را آفريده است تا ما او
را بدان نامها بخوانيم، و اگر اين نامها نمىبود چگونه ما مىتوانستيم به شناخت و
معرفت نسبت به او دست يابيم؟
در حديث شريف از امام رضا (عليه السلام) چنين آمده است كه ابن سنان