بهشت و حزب خدا در نمىآيند. و از اينجا رابطه ميان آيه پيشين و اين
آيه به ما آشكار مىشود، و آنچه آن آيه در برداشت مهمترين مضامين شخصيت مؤمن بود
كه در به ياد داشتن خداوند متمثّل شده و همان است كه فرد را از اصحاب بهشت
مىسازد.
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ-
از آن كسان نباشيد كه خدا را فراموش كردهاند.» يعنى از او نترسيدند و پروا نكردند
و براى ديدار او در آخرت آماده نشدند، و متوجّه مراقبت و نظارت او بر كارهاى خود
نشدند، پس فراموش كردن خدا تنها در كفر محض نسبت به ذات تعالاى او نيست، بلكه ممكن
است مؤمنى كه او را فراموش كرده در ورطه يك يا بيشتر از يكى از امور سه گانه زير
بيفتد. تعبير خداوند از اين امر به فراموشى ما را بدين نكته رهنمون مىشود كه
ايمان بدو به ياد داشتن او در سرشت و حافظه بشر به وديعه نهاده شده است ولى انسان
به سبب غفلت يا شهوت يا جز اين دو نسبت بدان بىاعتنا مىشود.
امامان رهنما معنى اين آيه كريم را توضيح دادهاند، امير مؤمنان
(عليه السّلام) گويد: «معنى خدا را در سراى دنيا فراموش كردند، اين است كه به
فرمانبردارى او كار نكردند»، [66] و اين امر
آنان را به عاقبتى خطرناك كشانيد كه همان گمراهى و آتش دوزخ است.
«فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ-
و خدا نيز چنان كرد تا خود را فراموش كنند.» به عنوان نتيجه طبيعى فراموش كردن او،
زيرا كسى كه به پروردگار خود ايمان ندارد و به آخرت معتقد نيست قطبى ثابت نمىيابد
كه پيرامون آن بگردد، و هدفى حقيقى ندارد كه براى رسيدن بدان بكوشد، بلكه جريانهاى
گوناگون او را به سوى خود مىكشند،/ 271 از اين رو روزى از اجتماع خود پيروى
مىكند و ديگر روز از اشغالگران بيگانه و روز سوّم از تاريخ و چهارم روز از رياست
طلبى و همچون ذرّهاى