/ 75 وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ
أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ
لِذلِكَ خَلَقَهُمْ. [58] [57] ولى
هدفى كه از آن سخن مىگوييم به معنى علت در نزد ما نيست كه چون به كارى مىپردازيم
به سبب آن علت چنين مىكنيم و همان ما را به تلاش و پرداختن به كار برمىانگيزد.
چنان كه تشنگى علّت و سبب آب نوشيدن است، و گرسنگى علت خوردن، و نرمدلى و رقت قلب
علت عطف و محبت، ولى رفع تشنگى و سيرى و احسان هدف است.
خدا برتر از آن است كه براى كار او سببى باشد كه به آن او را
برانگيزد، و علّتى كه او را به زارى وادارد و مجبورش كند. او بىنياز ستوده است و
بخشش او رحمت محض او است، و فضل او محض اراده او، و الحاح و اصرار خواهندگان مايه
ناراحتى او نمىشود، و در دعايى آمده است
«خرسندى تو پاكيزهتر از آن است كه براى آن علتى از تو وجود داشته
باشد تا چه رسد به آن كه علتى از من در آن مؤثر باشد. الاهى! تو به ذات خود بى
نيازى از آن كه از خودت نفعى به تو برسد، پس چگونه ممكن است كه از من بىنياز
نباشى؟». [59] لامى كه در سياق بيان هدف از آفرينش در ليعبدون
آمده به اين معنى نيست كه: خداوند متعال با اين وسيله براى رسيدن به اين هدف كوشش
كرده است- در صورتى كه او به خودى خود بىنياز است- بلكه به اين معنى است كه: او
مقدر ساخته و بر آن حكم كرده كه اين وسيلهاى براى ما به سوى او باشد، و راه تلاش
ما براى دست يافتن به آنچه مايه خرسندى او است، و از پيشرفتها و درجات كمال ما در
وجود ما است، به همان گونه كه طهارت هدف وضو است، و