مرتكب مىشوند تكذيب مىكنند. كسى كه به ستم عادت كند و به ارتكاب
جرايم ممارست ورزد خداوند بر دل او مهر مىنهد تا زمانى ايمان بياورد كه ايمانش به
حالش سود نكند.
إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا
يُؤْمِنُونَ كسانى كه سخن پروردگار تو درباره آنان تحقق يافته ايمان نمىآورند.»/
455 [97] ايمان نياوردن اين گروه از مردم به سبب نقص در آيات نيست بلكه به سبب فرو
بسته بودن روح آنهاست.
وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ هر چند كه
هر گونه معجزهاى بر آنها آشكار شود.» آرى، آنان تنها زمانى ايمان مىآورند كه
عذاب را روياروى بنگرند و در اين حال ايمان سودشان نكند.
حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ تا آن گاه
كه عذاب دردآور را بنگرند.»
تكذيب سنت اجتماعى
[98] اين مسئله باقى مىماند كه دريابيم كه امرى مقدر نيست بلكه سنت
اجتماعى است. فرق ميان قدر و سنت اين است كه قدر مانند بر آمدن آفتاب از مشرق در
زمان معين هرگز مطيع اراده بشر نيست در حالى كه سنت مثل قيام عليه ظلم و سقوط
طاغوت گاه دستخوش تقديم و تأخير مىشود يا حتى اگر انسان اراده كند واقع نمىشود.
مثلا ملت مظلوم نمىخواهد يا نمىتواند انقلاب را عليه جلادان شروع كند يا ادامه
دهد و گاه طاغوت روش ظالمانه خود را در وقتى مناسب تغيير مىدهد و بر عمر حكومت
خود مىافزايد. چنين است انكار ظالمان و كفر تكذيب كنندگان به آيات خدا كه قدر
نيست بلكه سنت است، پس عقلا ممكن است كه كسى صد و هشتاد درجه به سوى صلاح بچرخد،
چنان كه قوم يونس كردند.
ولى معمولا چنين چيزى به سبب تكبر فاسقان و خوددارى آنها از توبه مگر
بعد از از دست رفتن فرصت صورت نپذيرد.