نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 769
دشمنی با علی(ع)
یکی از شیعیانی که در شهر موصل (عراق) زندگی میکرد نقل فرمود: یک روز
تصمیم گرفتم که به مکّه معظمه بروم برای خداحافظی و حلال بودی به منزل
همسایهام که از اعیان و اشراف موصل بود رفتم او یکی از دشمنان سرسخت آقا
حضرت علی(ع)بود، اما چون همسایه ما بود و حق همسایگی بر ما داشت، به
خانهاش رفتم و گفتم: من میخواهم به مکه و مدینه بروم، اگر کاری داری بگو
تا برایت انجام دهم و یا چیزی میخواهی که از آنجا برایت بیاورم؟ او رفت و قرآنی را آورد و گفت: به این قرآن قسم بخور که به خواستهام عمل میکنی؟! گفتم: قسم میخورم که اگر توانستم، عمل نمایم. گفت:
وقتی که به مسجد النّبی، سر قبر پیامبر اکرم (ص) رفتی به حضرت بگو آیا
برای فاطمه زهرا (علی(ع)هاالسلام) شوهر قحطی بود که او را به علی(ع)دادی؟!
مردی که جلوی سرش مو نداشت... چرا چنین کردی؟! از او خداحافظی کردم به مکه و
مدینه رفتم و بعد از مدتی این پیغام را فراموش کردم. تا آنکه در آخرین روز
اقامتم در مدینه به مسجد النبی (ص) رفتم ناگهان پیغام بیادم آمد و گفتم:
یا رسولاللّه، شرمندهام ولی همسایهام مرا سوگند داده است که چنین بگویم. شب در عالم خواب، حضرت علی(ع)را در خواب دیدم. حضرت مرا با خود به موصل به خانه همسایهام بُرد. همسایهام در خواب بود. حضرت
لحاف را از رویش کنار زد و با کاردی که در درستش بود گلوی همسایه را برید،
سپس کارد خونین را با لحاف پاک کرد. بطوریکه دو خط قرمز برای نشانه روی
لحاف باقی ماند. پس از آن با دست مبارکش سقف اتاق را بلند کرد و کارد خونین
را در گوشه دیوار گذاشت. از خواب پریدم و ماجرا را برای همراهانم تعریف
کردم و تاریخ ماجرای را ثبت نمودم، وقتی موصل برگشتم از احوال همسایهام
پرسیدم، گفتند: او در فلان شب به قتل رسیده است. و چون قاتلش معلوم نشده
است تعدادی از همسایگان را برای تحقیق دستگیر کردهاند. به همسایههایم گفتم بیائید نزد حاکم برویم و ماجرا را نقل کرده واین بیچارهها را از زندان نجات دهیم. نزد
حاکم رفته و ماجرا را بیان کردیم. تمام دوستان هم نیز شهادت دادند و تاریخ
خواب را بیان کردند و گفتند که دو نشانه موجود است یکی دو خط خون روی لحاف
و دیگری، چاقو که در فلان قسمت سقف است. حاکم خودش آمد و نشانهها را
دید. سپس دستور داد که همسایگان را آزاد کنند بر اثر این معجزه عده زیادی
از مردم موصل شیعه شدند و فامیلهای مقتول نیز از مذهب خود دست برداشتند و
جزو دوستداران و محبین آقا علی(ع) امیرالمؤمنین (ع) شدند. من حقیر چسان دم زنم ز نام علی(ع) که هست عقل ملک مات در مقام علی(ع) سزد که فخر کند بر شهنشان جهان کسیکه از دل و جان میشود غلام علی(ع) برای مقام وصف مقام و بزرگیش این بس که پشت چرخ شود ختم باحترام علی(ع) خوش آنکه راه علی(ع) پوید و خدا جوید خوش آنکسی که بود پیرو مرام علی(ع) بزیر گنبد گردون و چرخ مینائی نزاد مادر گیتی پسر چو علی(ع) همیشه نام علی(ع) هست افتخار بشر که راه و رسم حقیقت بود مرام علی(ع) کلام نغز علی(ع) راز گوش جان بشنو چرا که هست کلام خدا کلام علی(ع) منبع : کرامات العلویه، علی(ع) میر خلف زاده، نشر مهدی یار
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 769