نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 407
تصمیمات شجاعانه
در روز جنگ فرمانروا یا زمامدار نباید از تصمیمگیری قاطعانه ناتوان باشد. جنگ جنگ است و لهیب توفندهی آن با تنبلی و دیرجنبی ناسازگار است و واماندگان را در زیر گامهای نیرومند خود لگد کوب میکند. در
زمان خلافت امام علی (ع) حکومت کوفه در دست نالایق ابوموسی اشعری افتاده
بود، و او ساده اندیشانه امیدوار بود که گذشت زمان خود مشکلات و بحرانها را
حل کند... از آنجا که مشکلات بزرگ از او تدبیر و تصمیمگیری شجاعانه میطلبیدند وی آنها را به چیزی نمیگرفت. در
جنگ جمل مولا به او فرمان داد که مردم کوفه را برای نبرد مهیا سازد اما او
کوتاهی نمود، و این قصور خود را چنین توجیه میکرد که این مسئلهی جزئی به
زودی خاتمه مییابد! مولا سرانجام نامهی سرزنش آمیزی به او فرستاد که در آن چنین گفته میشد: اما
بعد، فقد بلغنی عنک قول هولک و علیک، فاذا قدم علیک رسولی فارفع ذیلک، و
اشدد منزرک، و اخرج من جحرک، و اندب من معک، فان حققت فانفذ، و ان تفشلت
فابعد، و ایم الله لتونین حیث انت، و لا تترک حتی یخلط زبدک یخاثرک، و
ذائبک بجامدک، و حتی تعجل عن قعدتک، و تحذر من امامک کحذرک من خلفک،... «اما بعد... از
توبه من سخنی رساندهاند که هم به سود توست و هم به زیان تو! پس هر گاه
فرستادهی من نزد تو رسید کمر همت بر بند و پای استوار کن و از پناهگاه
خارج شو و همراهانت را (به نبرد) فراخوان. اگر بر آنی که جانب حق بگیری (و
سلاحبرداری) به سوی من آی، و اگر از این کار بیم داری، سر خود گیر... به
خدا سوگند که (با چنین رفتاری) در همه حال چندان مورد خشم و پرخاش
قرارگیری تا در کار خویش سرگردان شوی و روزگارت تباه گردد و از پیش و پس
راه فرار بر تو بسته شود و یا رای (بر تخت امارت) نشستن در تو نماند. این
فتنه آن سان که تو پنداشتهای سهل و ساده نیست بلکه واقعهی بغرنجی است (که
به تدبیر) این شتر سرکش رام گردد و دشواری آن بر طرف شود و این راه سنگلاخ
همواری پذیرد. پس اینک خرد را یار گیر و بر زمام امور چیره شو و نصیب و
بهرهی خود را (از جهاد مقدس) برگیر. اگر نبرد با دشمن را خوش نمیداری، به
سویی رو که فراخنایی و راه نجاتی در آن نیست، که سزاوار است ما این
هنگامهی کارزار را به سر بریم و تو در خواب باشی و حتی نامی از تو برده
نشود. به خدا سوگند که این جنگ حق است و به کام حقدار خواهد بود، و تقلای ملحدان بیحاصل است. و السلام.» [1] .