4- آنكه خبر ظرف يا جار و مجرور بوده و بر مبتداء مقدّم شده باشد مانند:
لكلّ اجل كتاب.
شاهد در « كتاب » است كه مبتداء و نكره بوده و خبرش « لكل اجل» است كه ظرف مىباشد.
5- آنكه مبتداء عام باشد مانند: ما رجل فى الدّار.
شاهد در « رجل » است كه مبتداء بوده و نكره مىباشد و چون مفيد
عموم است ابتداء بآن فائده دارد.
6- آنكه در مبتداء معناى فعل باشد نظير: عجب لزيد.
شاهد در كلمه « عجب » است كه مبتداء بوده و نكره مىباشد و چون
داراى معناى فعل است اخبار از آن مفيد است.
7- آنكه از مبتداء معناى جنس اراده شود مانند: رجل خير من امرئة.
شاهد در « رجل » است كه مبتداء و نكره مىباشد و چون از آن
معناى جنس اراده شده اخبار نمودن از آن مفيد مىباشد.
8- آنكه اسناد خبر به نكره از امور غريب باشد همچون: بقرة تكلّمت.
شاهد در « بقرة » است كه مبتداء و نكره بوده و چون اخبار از آن
به « تكلّمت » از غرائب است ابتداء بآن جايز مىباشد.
9- آنكه مبتداء نكره بعد از « اذا » فجائيّه واقع شود مانند: خرجت فاذا اسد
بالباب.
شاهد در « اسد » است كه مبتداء و نكره بوده و چون اخبار از آن
مفيد است نكره آمدنش جايز است.
10- آنكه مبتداء نكره در ابتداء جمله حاليّه واقع باشد مانند: سرينا و
نجم قد اضاء.
شاهد در « نجم » است كه مبتداء و نكره بوده و چون اخبار از آن
فائده دارد نكرة آمدنش جايز است.
قواعد صرف و نحو و روش تجزيه و تركيب ؛ ص128
خبر مشتقى كه اسم ظاهر را رفع نداده لازم است مشتمل باشد بر ضميرى كه
به مبتداء راجع باشد در نتيجه چنين خبرى با مبتداء از حيث افراد و تثنيه و جمع،
تذكير و