الحمد اللّه هل الحمد ( حمد سزاوار خداوندى است كه شايسته حمد مىباشد.
تقدير آن: « هو هل الحمد» مىباشد.
2- در موردى كه خبر اسم مخصوص بمدح و ذمّ باشد مانند: نعم الرجل زيد و
بئس الرجل عمرو.
تقدير ايندو مثال: « نعم الرجل هو زيد» و « بئس الرجل هو عمرو» مىباشد.
3- در جائيكه خبر مصدرى باشد كه بدل از لفظ فعل آمده باشد مانند: صبر
جميل تقدير آن: « صبرى صبر جميل» مىباشد.
ج: اصل در مبتداءاينستكه معرفه بوده و نكره نباشد ولى در موردى كه
اخبار از نكره مفيد باشد مبتداء را نكره مىآورند و مفيد بودن اخبار از نكره منحصر
در ده مورد است باين شرح:
1- آنكه مبتداء نكره موصوف باشد چه در لفظ مانند: و اجل مسمّى عنده.
شاهد در « اجل » است كه نكره بوده و مبتداء قرار گرفته و « مسمّى » صفت آن است كه لفظا ذكر گرديده.
و چه در معنا نظير: رجيل عندنا.
در اينمثال « رجيل » نكره بوده و مبتداء قرار گرفته و صفت آن « صغير » است كه در لفظ نيامده بلكه از معناى آن استفاده ميشود.
2- آنكه مبتداء نكره عامل در مابعدش باشد مانند: و افضل منك جائنى.
شاهد در « افضل » است كه مبتداء نكره بوده و چون در « منك » عمل نموده مفيد فائده است.
3- آنكه بمبتداء نكره اسم نكرهاى عظف شده باشد كه آن مفيد فائده محسوب
گردد نظير: طاعة و قول معروف.
شاهد در « طاعة » است كه مبتداء و نكره بوده و چون نكره موصوفه
يعنى « قول معروف» كه مفيد فائده است بآن عطف شده ميتوان آنرا مبتداء قرار
داد.