لعلم حادث، للنّفس، مع ما عليها، اى على النّفس، زيد من بواعث،
و اغراض.
ترجمه: و فعلى كه بواسطه قصد از شخص صادر شده همچون مشى (راه رفتن)
در صورتيكه بواسطه علم براى نفس حادث گ ردد و علاوه بر علم بواعث و اغراض نيز
در تحقّق آن دخيل باشند سبب آن مىشود كه نفس را فاعل بالقصد بدانيم.
شرح فارسى:
توضيح
فاعل بالقصد بودن نفس
فاعل بالقصد آن بود كه فاعل بفعل خود شعور داشته و نيز هر كدام از فعل و
ترك معلول داعى زائد بر ذات باشند و اين تعريف عينا بر نفس صادق است چ نان چ ه
بعد از صدور مشى « راه رفتن» مىتوانيم بگوئيم فعلى است كه از نفس صادر شده
در حالى كه نفس انسانى به آن علم داشته و علاوه بر ذات نفس و علم وى به آن
غرض كه نيل بمقصود باشد سبب صدور آن شده است و به اين اعتبار نفس فاعل
بالقصد مىشود.
قوله: الكاف هنا و فيما بعده الخ: براى كاف دو نوع نقل شده: حرفى و اسمى.
اسمى آن بمعناى « مثل » است چ نان چ ه در قول عبد اللّه بن رؤبه تميمى
معروف به عجّاج به اين معنا آمده است:
بيض ثلاث كنعاج جمّ
يضحكن عن كالبرد المنهّم
و حرفى آن همان كاف جارّه معروف مىباشد.
شرح عربى: و بالطّبع كالصّحّة، فعل.
فالنّفس فى مرتبة القوى الطّبيعيّة فاعل بالطّبع لكونها متّصفة بصفاتها
ايضا كما بصفات الرّوحانيّين فى مرتبة اعلى فيصدر افعال الجذب و
الامساك و الهضم و غيرها عنها على مجرى الطّبيعى.