و نيز نفس در مرتبه قواى طبيعى افعالى كه از وى صادر مىشود مثل صحّت
موجب صدق فاعل بالطّبع بر آن است.
و باعتبار اينكه امراض و علل بر آن عارض مىشود فاعل بالقسر مىباشد
چ نان چ ه در صورتى كه از نفس خيّر و نيكوكار و شرّ و بدى بواسطه جبر و اكراه حاصل
شود آنرا فاعل بالجبر نامند.
شرح عربى: و بتوهّم لسقطة، حالكون المتوهّم، على جذع، عال، عناية سقوط فعلا،
بالبناء للمفعول فانّ هذا العلم التّوهّمى بمجرّده و محض تخيّل السّقوط
بلا رويّة و تصديق بغاية منشاء للفعل الّذىّ هو السّقوط.
ترجمه: و بواسطه توهّم نمودن سقوط در حاليكه متوهّم روى تير مرتفع و بلندى واقع
شده باشد بسا فعل سقوط و افتادن در خارج تحقّق مىيابد و همين مقدار از علم
توهّمى بتنهائى و صرف تخيّل سقوط بدون فكر و تصديق منشاء مىشود براى فعل
يعنى سقوط و متوهّم را در اين فرض فاعل بالعناية گ ويند.
شرح فارسى:
توضيح فاعل بالعناية بودن نفس
قبلا در تعريف فاعل بالعناية گ فتيم آنست كه فعلش تابع علمش بوده و در
تحقّق فعل ذات و علم بفعل كافى باشند بدون داعى زائد بر آن اكنون مىگوئيم اين
تعريف بر نفس صادق بوده و در نتيجه مىتوان آن را فاعل بالعناية دانست مثلا اگر
شخصى در روى ديوار بلند يا چ وببست مرتفعى بايستد و تصوّر يا توهّم سقوط از بالا
را بنمايد چ ه بسا همين مقدار از علم كافيست در سقوط وى بدون اينكه فكر و داعى بر
اين فعل داشته باشد لذا مىتوان گ فت نفس فاعل بالعناية است نسبت بسقوط.
شرح عربى: و بالقصد كالمشى، فعل.
الكاف هنا و فيما بعد اسميّة.