تجزيه و تركيب
العنصرى: مبتداء و « للقوام » خبرش است و « الصّورى » عطف به آنست.
للوجود: جارّ و مجرور، متعلّق باستقرّ، خبر مقدّم براى « الفاعلى » و
« التّمامى » .
ما: موصوله و جمله « حاصل الوجود لاجله» صله و عائد آنست مبتداء و
« فغاية » خبر آنست.
و ما: معطوف بموصول اوّل، مبتداء و « ففاعل » خبر آن است و تقدير آن
« و ما به الوجود حاصل ففاعل» مىشود.
ترجمه: پ س علّت عنصرى « مادّى » و « صورى » ، علّت قوام معلول هستند چ نان چ ه
علّت فاعلى و تمامى (غائى) علّت وجودى آن هستند.
علّتى كه بخاطر آن معلول پ يدا مىشود غايت و آنچه كه به آن وجود حاصل
مىشود فاعل نام دارد.
متن: « 260، 259 »
بالطّبع او بالقسر او بالقصد او
بالجبر بالتّسخير فارع مارعوا
او بالتّجلّي ثمّ بالعناية
او بالرضا فادروا اولى الدّراية
بالطّبع: جارّ و مجرور، متعلّق باستقرّ، خبر براى مبتداء محذوف « يعنى
ضميرى كه بفاعل راجعست» و همچنين است معطوفها بعدى.
ترجمه: فاعل يا بالطّبع است يا بالقسر، يا بالقصد است و يا بالجبر و بالتّسخير، يا
بالتّجلّى است يا بالعناية و يا بالرّضا.