مشخّصه نام مىبرند و پ ر واضح است اين امور داخل در ذات اشخاص نبوده بلكه
همانطورى كه از اسم آنها برمىآيد خارج از ذات و عارض بر آن مىباشند.
قوله: و كونها علامات و كواشف عنه الخ: اين عبارت اشاره است به اين امر كه
عوارض شخصيّه هر كدام بخصوصه و بتنهائى مشخّص ماهيّت نوعيّه نيستند بلكه قدر
مشترك بين آنها كه مفهوم واسع و حقيقت عريضى است سبب تشخّص ماهيّت
مىباشد و هر كدام از اين خصوصيّات علامت و اماره كاشفه است از آن امر وسيع و
شاهد بر اين مدّعا اينستكه اگر هر كدام از اين خصوصيّات زائل شوند تشخّص زائل
نشده بلكه باقى است.
متن: « 210 »
اذ لا يفيد ضمّ ماهيّات
كلّيّة تشخّصا للذّات
تجزيه و تركيب
اذ: بمعناى تعليل.
لا يفيد: فعل مضارع منفى و فاعلش « ضمّ » است.
ماهيّات كلّيّة: صفت و موصوف، مضاف اليه براى « ضمّ » .
تشخّصا: مفعول براى « لا يفيد».
للذّات: جارّ و مجرور، متعلّق به « تشخّصا » .
ترجمه: زيرا از ضميمه كردن ماهيّات كلّيّه بهم براى ذات تشخّص حاصل
نمىشود.
شرح عربى: فكما انّ لكلّ مزاج طرفى افراط و تفريط لا يتجاوز الممتزج عنهما و الّا
لهلك و بينهما حدود غير متناهية هى عرض المزاج الواحد المعيّن كذلك
للأين و المتى و الوضع.
و بالجملة ما جعلوه مشخّصا عرض عريض من اوّل وجود الشّخص الى