صفات ذات كه قديم هستند لذا افعال حضرتش تمام همچون اراده او بحسب زمان و
ذات حادث ميباشند.
و از مضامين اخبار مرويّه از اهل بيت سلام اللّه عليهم اجمعين نيز چ نين
بدست مىآيد مضافا باينكه اجماع تمام انبياء و اولياء بر همين است و اينكه محقّق
لاهيجى در شوارق فرموده و تمسّك باجماع در اين باب صحيح نيست چ ون دليل
شرعى است و ادلّه شرعيّه صحّت آنها توقّف دارد بر اثبات صانع گ فتار تمامى
نميباشد زيرا هر حكمى كه از ناحيه حضرات سلسله جليله انبياء و اوصياء بما
رسيد نميتوان آنرا شرعى محض دانست تا در باب عقليّات رأسا از آن غمض عين
كنيم و ببهانه شرعى بودن از آن سر تافته و بدنبال كلمات غير معصوم عليه السّلام
رفته و باسم اينكه آنها دليل و برهان هستند مناط عقيده و ملاك سليقه قرار دهيم بلكه
بسيارى از فرمايشات اين حضرا عين دليل و برهان است و مراد از اينكه مىگوئيم
حدوث زمانى بودن ممكنات باجماع شرايع ثابت است نه اينستكه چ ون انبياء
فرمودند تعبّدا مطاع و متّبع است بلكه منظور اين استكه چ ون ايشان بما هم عقلاء بل
رؤساهم بحيث لا يتطرّق الى اقوالهم خطاء و لا غلط اجماع بر برهان و دليلى نموده و باتّفاق
كلمه مطلبى را بنسق واحد تقرير فرمودهاند اين اتّفاقشان جزء اصول موضوعه است
همچون اتّفاق بر بطلان دور و تسلسل و اجتماع نقيضين و همانطوريكه اگر بطلان
امرى را معلّل بلزوم دور و تسلسل كنند مخاطب اعتراض نمىنمايد كه بطلان آنرا
حكماء گ فتهاند و اتّفاق ايشان حجّت نيست (زيرا مخاطب بعد از رجوع بوجدانش
بطلان آندو را از احكام عقلى مىيابد نهايت حكم عقلى است كه حكماء نيز بر آن
اجماع دارند) عينا اجماع انبياء بر مطلبى از همين قبيل مىباشد.
و به تقرير ديگر:
حجّيّت كلام انبياء متوقّف بر صدق آنها است و صدق آنها را به دليل
شرعى ثابت نمىكنند تا اشكال مذكور پ يش بيايد بلكه اصل اثبات صانع و لزوم
ارسال رسل و صدق آنها تمام ببراهين عقلى ثابت است و بعد از اثبات و تمهيد اين
مقدّمات ميگوئيم: