تجزيه و تركيب
قد كان: از افعال تامّه، « و الافتقار» فاعلش و « للامكان » علّت است براى
« قد كان».
فاء: بمعناى تفريع.
ليجعل: امر غائب مجهول و ضمير مستتر نائب فاعل آن و « القديم » مفعول
دوّمش ميباشد.
بالزّمان: جارّ و مجرور، متعلّق به « فليجعل » .
ترجمه: علّت احتياج ممكنات بواجب امكان آنها است در نتيجه ممكن را بايد
قديم زمانى قرار داد.
شرح عربى: و منها انّ علّة الحاجة الى العلّة هى الامكان:
قد كان الافتقار، الى العلّة، للامكان، كما هو قول الحكماء و من
فروعاته انّه، فليجعل القديم بالزّمان، كالعقل الكلّى لكونه ممكنا و امّا
على قول خصمهم فلا لانتفاء الحدوث الّذى هو مناط الحاجة
عندهم.
ترجمه: و از جمله اين ابحاث آنستكه:
علّت احتياج ممكنات به مؤثّر كه واجب الوجود باشد امكان آنها مىباشد
چ نان چ ه در بيت گ فتهايم:
محقّقا افتقار و نياز به علّت بخاطر امكان است چ نان چ ه قول حكماء و
فلاسفه همين مىباشد.
و از فروع آن اينستكه:
ممكن را بايد قديم زمانى قرار داد همچون عقل كلّى كه بخاطر ممكن
بودنش قديم زمانى است.
و امّا طبق رأى مخالفين حكماء امر چ نين نيست زيرا حدوث كه از نظر
ايشان مناط احتياج ممكنات به مؤثّر است منتفى مىباشد.