معلول اليبوسة المستندة الى الطّبيعة و المؤثّر الحقيقى ليس الّا اللّه جلّ
شأنه.
ترجمه قائلين به عدم احتياج ممكن بعلّت در بقاء چ ون براى اثبات اينمدّعا
متمسّك به مثال بناء و بنّاء شدهاند لا جرم ما بناء و اساس استدلال ايشان را
منهدم نموده و گ فتهايم:
مثل مجعول براى شيىء و حال آن همچون فيىء براى شاخص ميباشد چ ه
آنكه فيىء تابع محض براى شاخص بوده و حدوث و بقائش به حدوث و بقاء آن و
پ يوسته دائر مدار آن مىباشد عينا بناء و بنّاء نيز چ نين مىباشند و بايد اظهار نمود
كه بنّاء هرگز علّت موجده براى بناء نبوده بلكه حركات دستش علل معدّه هستند
براى اجتماع خشتها و چ وبها و اين اجتماع علّت است براى شكل و صورت
خاصّى كه در ساختمان پ ديد مىآيد.
و بايد توجّه داشت كه بقاء اين صورت و شكل معلول خشك شدن رطوبت
مصالح ساختمانى بوده كه آن نيز مستند است كه جريانات طبيعى و مؤثّر حقيقى
در واقع غير از حقتعالى شيىء ديگر نميباشد.
شرح فارسى:
توضيح
ابطال علّت فاعلى بودن بنّاء
قائلين بعدم احتياج ممكن در بقاء بمؤثّر براى تحكيم عقيده خود متمسّك
بمثال بناء و بنّاء شده و گ فتهاند همانطوريكه بنّاء علّت فاعلى و موجد ساختمان
است و عمارت تنها در حدوث محتاج باو است و بعد از حدوث نيازى بوى ندارد
فلذا چ ه بسا بعد از مرگ او سالها متمادى ساختمان باقى مىباشد عينا ممكن
نسبت بمؤثّر اينچنين است.
در جواب ميفرمايند: بنّاء علّت فاعلى ساختمان نيست آنطوريكه واجب
علّت فاعلى ممكن است پ س قياس مع الفارق است زيرا مثل ممكن نسبت بواجب