داشتن مرجّح اختيار نمايد و اينمعنا را اشاعره قائل و در حقّ خداوند تبارك و
تعالى جايز ميدانند، اماميّه ميگويند اگرچه ذاتا اين امر محال نيست لكن قبيح
است و چ ون حقتعالى از فعل قبيح منزّه و مبرّا است لا جرم ترجيح بدون مرجّح در
حقّ حضرتش محال مىباشد.
و منظور از عنوان دوّم اينستكه يك طرف فعل بدون وجود مرجّح و بدون
اختيار فاعل در خارج محقّق و بخود صورت گ يرد البتّه اينمعنا عقلا مستحيل و
احدى بآن قائل نشده تنها حضرات قائلين به بخت و صدفه آنرا گ فتهاند و مسئله
احتياج ممكن بمؤثّر را از قبيل اين مسئله دانستهاند و فخر رازى در تأييد ايشان
شبهاتى را نقل نموده كه مرحوم مصنّف پ ارهاى از آنها را در اينجا آورده است:
شبهه اوّل
احتياج ممكن به مؤثّر يا در ماهيّت است و يا در وجود و يا در اتّصافش
بوجود و هر كدام مستلزم محذورى است.
امّا احتياج در ماهيّت:
زيرا معناى آن اينست كه جاعل ماهيّت ممكن را بجعل مركّب و تأليفى
جعل نموده و معناى آن تفرّق بين ماهيّت و نفس آن است زيرا در اينجعل بايد
يكبار ماهيّت ممكن را جعل كند و بار ديگر نفس آنرا و استحاله آن از بدهيّات
است.
امّا احتياج در وجود:
زيرا معناى ان اينستكه جاعل وجود ممكن را وجود قرار دهد بجعل تأليفى
و بهمان تقريريكه گ ذشت سلب شيىء از نفس لازم مىآيد.
امّا احتياج در اتّصاف:
زيرا اتّصاف از امور نسبى و اضافى است و اين امور اعدام هستند و
احتياج موجود به فاعل مؤثّر در امر عدمى كلامى است كه از حكم عقل بدور
مىباشد.