آن شد از جمله نظريّات است زيرا حكم در اين قضيّه محتاج به تصوّر موضوع و
محمول است و هر قضيّهايكه حكم در آن محتاج بامر ديگرى باشد از قضاياى اوليّه
محسوب نميشود.
جواب: قضاياى اوّليه چ نان چ ه گ فتيم آنست كه تصديق آنها نه احتياج
باقامه دليل داشته باشد و نه بامر ديگرى لكن بعد از تصوّر موضوع و محمول نه قبل از
آن زيرا اساسا هر تصديقى محتاج به تصوّر ايندو هست پ س اگر قضيّه بديهيّه اوّليه
براى كسى بلحاظ عدم تصوّر اطراف آن مخفى الحكم بود از اوّلى بودن خارج
نيست و صرف نظرى بودن تصوّر طرفين قضيّه مخلّ به اوليّت اين سنخ قضايا
نميباشد.
قوله: ممّا يفتقر اليه اقسامه الخمسة: ضمير در « اقسامه » به قضيّه بديهى راجع
است.
قوله: لعدم تصوّر اطرافه: مقصود از « اطراف تصديق» موضوع و محمول است.
شرح عربى: و اعلم انّ القائل بالبخت و الاتّفاق ينكر هذه القضيّة و انكارها
مساوق لجواز التّرجّح بلا مرجّح الّذي لا يقول به الاشعرى ايضا.
و ذكر الفخر الرّازي من قبلهم شبهات:
منها: انّ احتياج الممكن الى المؤثّر امّا في ماهيّة الممكن بان يجعلها ماهيّة
و امّا في وجوده بان يجعله وجودا و هما مستلزمان لسلب الشّيىء عن نفسه
كما لا يخفى و امّا فى الاتّصاف و هو امر عدمىّ.
ترجمه:
تنبيه و تبصره
معلوم باشد كه قائل به بخت و اتّفاق اين قضيّه (بداهت احتياج ممكن
بمؤثّر) را انكار نموده و انكارش مساوى با جواز ترجّح بدون مرجّح است كه حتّى
اشعرى نيز بآن قائل نيست.
و فخر رازى از طرف ايشان شبهاتى را ذكر نموده كه در اينجا مىآوريم:
از جمله آنها اينستكه: