ضرورت ذاتيّه، ضرورت وصفيّه، ضرورت وقتيّه از هر دو طرف قضيّه، لذا
اين امكان هم از امكان عام و هم از امكان خاصّ اخصّ ميشود، زيرا امكان عام
چ نان چ ه قبلا گ ذشت سلب ضرورت از جانب مخالف قضيّه است فقط و امكان
خاصّ سلب ضرورت است از هر دو طرف و از ناحيه خصوص ضرورات ثلاثه لا
بشرط است و البتّه اين امكان از امكان اوّل اخصّ ميشود.
ولى امكان اخصّ آنست كه هم سلب ضرورت از دو طرف قضيّه كند و
هم نظر بخصوص ضرورات ثلاثه داشته باشد و بديهى است اين معنا از امكان
خاصّ اخصّ ميشود و بمقتضاى اخصّ الاخصّ من الشّيىء هو اخصّ منه قهرا از
امكان عام نيز اخصّ ميشود.
و بهمين معناى سوّم شيخ در منطق اشارات (طبع سه جلدى جلد اوّل- ص
153) اشاره فرموده چ نان چ ه نقل عبارتش در شرح عربى گ ذشت.
قوله: فالكتابة ضروريّة للانسان الخ: اهل ميزان براى ضرورت شش قسم بيان
نمودهاند:
1- ضرورت ازليّه: و آن استحاله انفكاك محمول از موضوع است بدون
قيدى از قيود، حتّى قيد وجود موضوع را نيز در آن لحاظ نميكنند چ نان چ ه گ وئيم:
اللّه موجود بالضّرورة.
2- ضرورت ذاتيّه: و آن استحاله انفكاك محمول از موضوع است در زمان
وجود موضوع چ نان چ ه گ وئيم:
الانسان انسان بالضّرورة مادام موجودا.
3- ضرورت وصفيّه: كه از آن بمشروطه عامّه تعبير ميكنند و آن استحاله
انفكاك محمول از موضوع است مشروط باتّصافش بعنوان وصف كذائى چ نان چ ه
ميگوئيم:
الانسان متحرّك الاصابع بالضّروره مادام كاتبا:
4- ضرورت وقتيّه:
و آن بر دو قسم است: