انتهى.
فالكتابة ضروريّة للانسان في حال تصميم عزمها و امّا بالنّسبة الى نفس
الطّبيعة الانسانيّة فمعلوم ان لا ضرورة ذاتيّة لا ستوائها بالنّسبة الى
الكتابة و اللّا كتابة و لا ضرورة و صفيّة و لا وقتيّة اذ لم يؤخذ في جانب
الموضوع وصف عنوانىّ و لا وقت مشروط بهما الكتابة.
ترجمه: و گ اهى از امكان، امكان اخصّ اراده ميشود.
و معناى امكان اخصّ عبارتست از سلب ضرورت ذاتى و وصفى و وقتى.
شيخ الرئيس در منطق اشارات فرموده:
گ اهى ممكن گ فته ميشود و از آن معناى سوّمى فهميده ميشود، پ س گ ويا
اين معنا از دو معناى ديگر (امكان عامّ و امكان خاصّ) اخصّ مىباشد زيرا معناى
آن عبارتست از اينكه حكم ضرورتى ندارد ذاتا و نه بحسب وقت مانند كسوف و نه
در حالى از حالات همچون تغيّر براى متحرّك بلكه مانند كتابت براى انسان است.
تمام شد كلام شيخ در اشارات.
پ س كتابت براى انسان در حاليكه تصميم و عزم بر آن دارد ضرورت دارد و
امّا نسبت به نفس طبيعت انسانى واضح و معلوم است كه ضرورت ذاتى ندارد زيرا
طبيعت مزبور نسبت به كتابت و لا كتابت مساوى است و نيز ضرورت وصفى و
وقتى براى آن ندارد چ ه آنكه در جانب موضوع بعنوان وصف عنوانى ملاحظه نشده و
نيز وقت و شرطى در نظر گ رفته نشده كه كتابت مشروطه بآندو باشد.
شرح فارسى:
توضيح
امكان اخصّ و معناى آن
معناى دوّم امكان، امكان اخصّ است و آن در اصطلاح حكماء عبارتست
از سلب ضرورات ثلاثه: