علم الهى: علمى است كه در آن از احوال و صفات موجوداتى بحث
مىشود كه در وجود محتاج به مادّه نباشند و از آن بعلم اعلى و فلسفه اولى و علم
كلّى و متافيزيك نيز نام مىبرند.
علم طبيعى: علمى است كه در آن بحث از جسم مىكند به اعتبار اينكه
معروض حركت و سكون است و بعبارت ديگر در اين علم بحث از اجسام از جهت
اين است كه آنها در معرض كون و فساد هستند.
علم جزئى: علمى است كه متعلّقش تصوّرات و مفاهيم جزئيّه باشد
همچون علم بزيد و عمرو.
علم كلّى: علمى است كه معلوم و متعلّق آن مفاهيم كلّيّه باشد مثل علم
بانسان (نوع) يا حيوان (جنس) و گ اه باشد كه علم جزئى را بغير علم الهى و كلّى
را بعلم الهى اطلاق كنند.
علم ادنى: علمى است كه در آن بحث شود از امورى كه هم در وجود
خارجى و هم در وجود ذهنى بمادّه محتاج باشند.
علم اوسط: علمى است كه در آن از امورى صحبت شود كه فقط در وجود
خارجى بمادّه احتياج داشته باشند نه در وجود ذهنى و عقلى همچون علوم رياضى.
علم مركّب: عبارتست از ادراك و شعور بادراك يعنى چ يزى را بداند و
بداند كه مىداند.
علم بسيط: عبارتست از ادراك چ يزى يا غفلت از دانستن آن.
متن: « 349، 348 »
هيئة كون الشّيئ فى المكان
اين متى الهيئة فى الزّمان
هيئة ما يحيط بالشّيئ جدة
بنقله لنقله مقيّدة
تجزيه و تركيب
هيئة: مضاف و « كون الشّيئ» مضاف اليه آن، مبتداء و كلمه « اين » خبر