و در وجه تسميه آن به اين نام دو وجه فرمودهاند:
1- آنكه حواسّ بواسطه درك آنها متأثّر و منفعل مىشوند.
2- آنكه اين سنخ كيفيّات چ ه خاصّ باشند همچون مركّبات مانند حلاوة
عسل يا زردى طلا و چ ه عام باشند مثل كيفيّات بسيطه نظير حرارت نار يا برودت
آب تابع مزاج بوده و چ ون مزاج طبع نيز از انفعال عناصر حاصل شده قهرا مىتوان
گ فت اين كيفيّات نيز منفعل از عناصر هستند (زيرا تابع عناصر در واقع خود تابع
عناصر مىباشد) لذا به اين نام موسوم شدهاند.
انفعال: كيفيّات محسوسهاى هستند كه رسوخ و استحكام نشده و بسرعت
زوال پ يدا كنند همچون سرخى رخسار شخص خجل يا زردى صورت كه در اثر ترس
عارض شود.
و در وجه تسميه آن فرمودهاند: چ ون سريع الزّوال مىباشد لذا شباهت
زيادى بمقوله انفعال دارد از اين جهت اين نام را براى آن انتخاب نمودهاند و چ ون
ثبات و رسوخى كه در قسم اوّل بود در اين قسم نيست از باب « زيادة المبانى تدلّ
على زيادة المعانى و نقصانها على زيادتها» حرف « يا » را كه در قسم اوّل براى
تأكيد و مبالغه آوردهاند از لفظ اين قسم برداشتهاند.
شرح عربى: كالملكات اعرفهما: جملة معترضة بين المعطوف عليه و المعطوف، و
الحال، معناه:
انّ الكيف الانفعالى كالملكة و الكيف المسمّى بالانفعال كالحال.
فالاوّل، اى الانفعالى هو، الرّاسخ، كالملكة، لا الثّانى، اى الانفعال
فهو ليس براسخ كالحال، اقتنص، الاقتناص، الاصطياد.
بذينك، اى بالانفعالى و الانفعال، الجسم، خصّ، و تين، اى
بالملكات و الحالات، النّفس خصّ.
و الحاصل:
انّ كلّا من هذين مع كلّ من هاتين مناسب فى الرّسوخ او عدمه الّا
انّ موضوع هذين هو الجسم فكان هذين ملكة و حال للجسم بخلاف