اعمال و حركات سخت را مرتكب شود.
ب: امكان وقوعى چ يزى و بعبارت ديگر مبدء امكان حصول اشياء را قوّت
نامند.
ج: مبدء تغيير و تبديل را نيز قوّت گ ويند.
د: مبدء افعال و انفعالات را قوّت نامند.
ه: صورت نوعيّه را بملاحظه اينكه مبدء آثار هست قوّه گ ويند.
و: بمعناى مقابل فعل چ نان چ ه وقتى گ ويند در نطفه قوّه انسان است به اين
معنا است كه صورت فعليّه انسان در آن نيست.
ز: معنائى است كه مرحوم مصنّف در شرح فرموده و آن اين است:
قوّه: عبارتست از استعداد شديد براى پ ذيرفتن اثر و مقاومت در مقابل
مؤثّرات همچون صلابت بعضى از فلزّات و صحّت مزاج در حيوان كه مانع از
آمادهگى بدن براى پ ذيرفتن علل و امراض مىشود قهرا در مقابل اين اطلاقات بقرينه
مقابله براى لا قوّه كه ضعف باشد معناى مخالف مذكورات ثابت است فلذا مرحوم
مصنّف لا قوّه را اينطور تعريف مىنمايد:
استعداد شديد براى پ ذيرفتن اثر و عدم مقاومت در قبال مؤثّرات را ضعف و
لا قوّه گ ويند مثل نرمى كه در بعضى از اجسام همچون موم گ داخته مىباشد يا عدم
اعتدال مزاج در حيوان كه آماده پ ذيرفتن امراض و عوارض است.
4- قسم چ هارم از اقسام كيف عبارتست از كيفيّات محسوسه به حواس
خمسه ظاهره كه به آنها انفعالات و انفعاليّات گ ويند و آنها عبارتند از:
1- كيفيّات ملموسه: كه خود بر دو قسم هستند: فعليّه، انفعاليّه.
فعليّه: عبارتست از كيفيّتى كه صورت بواسطه آن اثر در مادّه گ ذارد مانند
حرارت و برودت.
انفعاليّه: آن است كه بواسطه آن مادّه منفعل شود همچون رطوبت و يبوست
و اين چ هار امر را (حرارت، برودت، رطوبت، يبوست) اصطلاحا اوائل ملموسات
گ ويند.
2- كيفيّات مذوقه: مشهور پ يش اهل فنّ اين است كه تعداد آنها نه