خارجند زيرا در مثال اوّل كلمه [اجلل] بلحاظ مخالف با قياس بودن و
در مثال دوّم كلمه [مستشزر] باعتبار تنافر حروف و در مثال سوم كلمه [مسرّج] بجهت
غرابت فصاحت ندارند بعضى قيد مذكور را حال از كلمات دانسته و گفتهاند: اگر اين
قيد پهلوى الكلمات ذكر ميشد از عيب فاصله شدن بين حال و صاحب حال بواسطه كلمه
اجنبى سالم مىماند و اكنون كه مؤخّر واقع شده عبارت مصنف از اين نظر معيوب است.
فصاحت در كلام عبارتست از خالى بودن از ضعف تأليف و تعقييد و تنافر
كلمات در حاليكه فصيح باشند و مفهوم اينعبارت اينستكه اگر كلمات فصيح نباشد خلوّ
از عيوب لازم نيست و اينمعنا فاسد است.
قوله: فافهم: شايد اشاره باشد باينكه اشكال مزبور در صورتى استكه قيد مفهومى داشته
باشد و در غير اينصورت چنين ايرادى متوجه قيل نمىشود.
قوله: مع فصاحتها: كلمه [مع] در حال اضافه بسه
معنا استعمال مىگردد كه هرسه در اينجا قابل اراده مىباشند:
1- مكان اجتماع چنانچه گويند قعدت مع زيد يعنى با زيد در يك مكان نشستم.
2- زمان اجتماع نظير آنكه گويند: ضربت مع زيد يعنى با زيد در يك زمان
زدم.
3- بمعناى كلمه [عند] مثل آنكه گويند: جلست مع الدّار،