آنرا در جنب و نزديكى [كلمات] بدون فاصله مىآورد از محذور فاصله
شدن اجنبى بين حال و ذو الحال رها مىشد.
ولى در اينكلام مناقشه و تأمل است زيرا اگر آنرا حال از كلمات قرار
دهيم قيد براى تنافر مىشود نه خلوص و لازمه آن اين است كه كلام مشتمل بر تنافر
كلمات غير فصيح، فصيح باشد چه آنكه بر آن صدق مىكند كه كلامى است خالى از تنافر
كلمات در حال فصيح بودن آنها.
شرح فارسى:
توضيح
فصاحت در كلام
در فصاحت كلام چهار قيد لازمست:
1- خلوص از ضعف تأليف.
2- خلوّ از تنافر كلمات.
3- نداشتن تعقيد.
4- فصاحت كلمات.
و شرح هركدام انشاء اللّه در چند سطر بعد ذكر مىشود.
شارح گويد: كلمه [مع فصاحتها] حال است از ضمير مجرورى در [خلوصه]
بنابراين معناى عبارت چنين است:
فصاحت در كلام خالى بودن آنست از ضعف تأليف و تنافر كلمات و تعقيد در
حاليكه كلماتش فصيح باشند باين معنا كه خلوص از عيوب مذكور در وقتيكه كلمات فصاحت
داشته باشند سبب فصاحت كلام مىشود نه مطلق خلوص قهرا باين قيد [مع فصاحة
الكلمات]، مثال [زيد اجلل] و [شعره مستشزر] و [انفه مسرّج] از فصاحت كلام