در هيچيك از كتب مشهوره لغت موجود نيست پس از مصاديق غريبى مىشود كه
در درك معنايش محتاج به فحص و تفتيش هستيم چه آنكه طبق تقرير در سؤال يا اينكلمه
بايد مولّد و مستحدث از سراج باشد باين معنا كه اهل لسان از سراج كه اسم هست فعل
جعلى ساخته بمعناى [حسن] پس از آن اسم مفعولش را استعمال نمودهاند و قهرا بلحاظ
اينكه ريشه صحيح لغوى ندارد در كتب لغت يافت نمىشود و يا بايد طبق گفته [مرزوقى]
آنرا از [سراج] مشتق بدانيم ولى نه از باب توليد و استحداث يا بطور تشبيه بلكه
معناى [سرّج اللّه وجهه] اينست كه حقتعالى او را صاحب سراج قرار دهد يعنى
همانطورى كه چراغ روشن و درخشنده است و دارنده آن صاحب روشنى است بينى او نيز چنين
مىباشد قهرا خودش همچون صاحب چراغ است چنانچه بعضى معناى سرّج اللّه امرك را
[حسّنه و نوّره] گفتهاند و اينمعنا شاهد بر كلام مرزوقى مىگردد.
البته به اين معنا نيز غريب و غير مأنوس مىباشد.
قوله: غير ظاهرة المعنى: مقصود از عدم ظهور معنا اينست
كه ذهن از لفظ بسهولت و سادگى بمعناى موضوعله منتقل نشود و اينعبارت تفسير است
براى [وحشى].
قوله: و لا مأنوسة الاستعمال: يعنى كلمه از نظر استعمال در
بين اهل لسان و اعراب خلّص مألوف و مستعمل نباشد چه آنكه ملاك صحّت و فصاحت كلمات
استعمال ايندسته از اعراب كه نوعا سكنه در صحارى و بوادى هستند مىباشد.
قوله: نحو مسرج فى قول العجّاج: يعنى نحو غرابة كلمه